آخرین جرعه ی این جام تهی را...
پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۵۴ ب.ظ
امروز از سرکار که برگشتم سرم رو روی پای ته تغاری گذاشتم و با همون لحنی که دامبلدور به هری التماس میکنه دیگه از اون نوشیدنی شوم وسط دریاچه به حلقش نریزه، خواهش کردم که دیگه نذاره من به اون کلینیک کذایی برگردم.. در نهایت هر دو میدونیم که چاره ایی جز به پایان بردن پیمانه ها نیست...
۰۲/۰۳/۱۸