أنارستان

أنارستان
بایگانی

از این دست قضایا ۴

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۳۸ ق.ظ

 

 

 

 

حوالی سال ۸۰ دوستی داشتم که در همسایگی ما نبش کوچه به سمت بزرگراه زندگی میکردند. یکی دو سال از من کوچکتر بود و دو برادر بزرگتر از خودش داشت. بخاطر دوستی پدرها ما هم روابط خوب و نزدیکی داشتیم.

در همان سالها پدر دوستم در ماموریت کاری فوت کرد.

مادر و سه فرزند مشمول ترحم همسایه ها و فامیل بودند و بعد از آن اتفاق زندگیشان تا حدی از مسیر طبیعی خارج شد. در کوچه ی ما تنها زنی که بیوه شده بود خانم آقای ف بود.

و همین روی تعامل آن خانواده با سایر همسایه ها اثری منفی داشت. علی الخصوص که خانم آقای ف به نسبت جوان بود.

 

یکی دو سال که از مرگ آقای ف گذشت، اینطور به گوش ما رسید که قرار است خانم آقای ف ازدواج کند. در عالم بچگی این اتفاق برای من عجیب بود. مخصوصا با داستان هایی که از ناپدری ها و نامادری های بدجنس در تلویزیون دیده بودم هر بار که دوستم را میدیدم به خیال خودم ابری از بیچارگی و غم چهره اش را پوشانده بود.

 

مراحل ازدواج خانم آقای ف در حال طی شدن بود. در بعدازظهر گرم یکی از روزهای تابستان صدای فریاد و جنجال آرامش خواب عصرگاهی ما را به هم زد. سرک کشیدیم که ببینیم چه خبر است؟!

 

انتهای کوچه به سمت بزرگراه دعوایی اساسی در جریان بود. خانواده ی آقای ف با قشون چند نفره در حال نزاع درب منزل خانم مرحوم ف بودند. بعد ها از صحبت بزرگترها اینطور دستگیرم شد که خاتواده مرحوم از ازدواج جدید عروس سابقشان ناراضی بودند و قشون کشی سنتی جهت زنده کردن یاد پسر متوفایشان و برای زهر چشم گرفتن از عروس سابق راه انداخته بودند.

 

 

خیلی قصد ندارم زوایای داستان را بررسی کنم. یک خاطره ی دور بیش از این امکان شرح و بسط ندارد. نقطه ی تمرکزم در مورد این خاطره مفهوم انتظار است و حد و حدود آن.

اینکه ما تا چه اندازه میتوانیم از دیگران انتظار داشته باشیم

و تا چه حدی حق نداریم انتظار داشته باشیم

و اثرات تنظیم نشدن و تعادل نداشتن این انتظارات در زندگی ما چگونه است؟

و یک نکته دیگر! ریشه ی انتظارات ما از دیگران به کجا برمیگردد؟

 

 

گرچه قطع تعلق کردن از غیر خدا صفت مطلوبی است اما برای همه ی افراد محقق نمیشود یا در ابتدای سیر زندگی قابل دسترس نیست و تخیل کمالگرایانه در مورد آن هم کمی وسواس گونه بنظر میرسد. یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر فردی بدون کسب تجربه زندگی و از ترس فقدان یا از روی غرور بگوید من از هیچ کس هیچ انتظاری ندارم خیلی فرد سالمی نیست و نیاز به مشاوره دارد. در زندگی اجتماعی انسان ها با هم تعامل دارند. آن چیزی که این تعامل را گوارا میسازد پایبندی به آداب و قواعد است.

 

 

حالا ما تا چه حدی میتوانیم از دیگران انتظار داشته باشیم؟

من اگر سرزده مهمانی بروم میتوانم انتظار داشته باشم که میزبان مرا بپذیرد؟ اگر در زدم و میزبان گفت تشریف ببرید حق دارم ناراحت شوم یا حق دارم بعدا پشت سرش در هر نشست و برخاستی بد بگویم؟

در آن لحظه ی پس زده شدن توسط میزبان چه افکاری در سر من جریان پیدا میکند که من از او متنفر میشوم و چرا از رفتار خودم تنفر ندارم؟

 

شاه کلید پاسخ به این سوال عزیز بودن " من " است. من خودم را گرامی و محترم و کمی پادشاه میبینم و انتظار دارم همه به من محبت و تعظیم کنند. اگر منیت من تعدیل شده بود خطای خودم را هم میدیدم و از دست خودم بیشتر ناراحت بودم تا میزبانی که حق داشته مرا پس بزند.

 

 

حالا خانواده ی آقای ف چرا از عروس سابقشان انتظار داشتند تا ابد در سوگ پسرشان بنشیند؟

موشکافی اش با شما مخاطب محترم .

 

 

 

 

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۱۷
أنارستان

نظرات  (۶)

۱۷ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۵۳ امین پدرامی

من به خانواده آقای ف کاری ندارم. از سبک نوشتنت خوشم اومد. 

پاسخ:
نظر لطف شماست

یاد سریال ازدواج قراردادی پارک افتادم 

 

اگه میخواید سریال رو ببینید نخونید بقیه اش رو اسپویل به حساب میاد.

آغاز اسپویل: 

تو کره انگار رسم بوده اگر زنی بعد از مرگ شوهرش خودش رو می‌کشته مخصوصا اگه زن تازه عروس می‌بود عنوان زن بافضیلت‌ رو دریافت میکرد و یه عالم امکانات دولتی شامل حال خانوادش میشد. حالا کدوم خانواده؟ خانواده پسر. چون بعد ازدواج دختر جزئی از خانواده پسره به حساب میومده و دیگه اونها قوم و خویشش بودن. 

حالا تو این سریال خانواده پسر بعد از مرگ پسرشون عروسشون رو میکشن تا امکانات و افتخار و این چیزها نصیبشون بشه :) 

 

 

پاسخ:
سلام
چه جالب!
اصلا از این رسم در کره اطلاع نداشتم.
در مورد هند میدونستم اما کره خیر.
اونم به این طرز خنده دار و سوءاستفاده گرانه
اوج استثمار بوده واقعا 😐

این که کسی بعد از فوت همسر ازدواج مجدد نکنه عجیبه ولی متاسفانه برعکس شده. اگر وفاداری هم ملاک باشه آدم اول باید به بندگی خدا وفادار باشه.

 

یاد اون روایتی افتادم که می فرمایند آنچه که برای خود نمی پسندی برای دیگری مپسند و آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.

اون خانواده ی آقا هم اگر واقعا غیرت می داشتند پدرانه از عروس خانواده شون حمایت میکردند.

پاسخ:
نه واقعا منطقی نیست.
حالا اینکه یکنفر به شخصه چنین تصمیمی بگیره حرف دیگریه 
ولی اینکه عرف بخواد اینطور تحمیل کنه 

یا فرد نیاز به همسر داشته باشه و بی جهت پرهیز کنه خب واقعا غیرعاقلانه است

مسئله همین هست که خب مگه میشه کسی نیاز به همسر نداشته باشه؟ این که کسی بتونه صبر کنه فرق داره با این که نیاز نداشته باشه. نیاز طبیعی بشر هست نمیشه که انکارش کرد. شرع و عقل هم تایید و ترغیب می کنند.

پاسخ:
به صورت کلی کلام شما درسته👌


خب خیلی روشنه, به خاطر بچه های اون خانم که زیر دست ناپدری بزرگ نشن و نون یه غریبه رو نخورن!

 

نمیدونم کجای این ناراحتی عجیبه, خب من با قشون کشی و اجبار و این مسائلش کاری ندارم ولی اینکه یه خانمی بخواد به خاطر خودخواهی و نیازهای شخصی خودش آینده عاطفی و روانی بچه هاش رو ندیده بگیره خب قطعا خانواده پدر مرحوم آزرده خاطر و نگران خواهد کرد ...

 

ممکنه بگین خود مادر چی حق نداره؟؟ بله خود مادر حق داره ولی آیا این همه زن مجرد هستن آیا حق ندارن ازدواج کنن؟؟ چرا ولی پیش نمیاد و نکردن, آدم هست به خاطر تحصیل و کار ازدواج نمیکنه حالا به خاطر بچه ش ازدواج نکنه به جایی از عالم بر میخروه 

ممکنه بگین خب آقایون چی؟

میگم آقایون فرق دارن, آقایون توانایی و قدرت اداره داخلی یه زندگی رو ندارن و خیلی براشون سخته بخوان با بچه ها زندگیشون رو جمع و جور کنن ولی خانم ها به مراتب قدرت و توانایی جمع کردن یه زندگی رو دارن 

 

 

پاسخ:
هر مورد رو میشه بررسی و تحلیل کرد.

اول اینکه اگر مسئله بچه ها باشن خب جد پدری حق دخالت داره اما نه به این صورت که به زن اجبار کنه بچه هارو بزرگ کنه به این صورت میتونه اقدام کنه که خودش سرپرستی بچه ها رو به عهده بگیره یا اینکه با مادر شرط کنه که زندگی خانواده متوفی رو تامین کنه و مادر هم به اون شرایط تجرد ادامه بده. در هر دوی این دو حالت هم زن مخیر هست که انتخاب کنه.


در مورد ازدواج مجدد خانم و آقایی که همسر از دست دادن هر دو اختیار دارن و میتونن ازدواج کنند و در صورت فراهم شدن شرایط مناسب بهتره که ازدواج صورت بگیره. اینکه هر کسی بنا به شرایطش تصمیم به تجرد بگیره به خودش ربط داره. بحث اینه که شرعی و قانونیش مجازه و اطرافیان حق تعیین تکلیف ندارن.


در مورد فرق آقایون و خانم ها. بدیهیه که مدیریت داخلی خانواده برای زن آسان و برای مرد سخت.
از طرفی مدیریت خارجی خانواده برای زن سخت و برای مرد آسان هست.
این عرف ناصحیح هست که زن رو مجبور به سازش بدون داشتن همسر میکنه و مرد رو تشویق به ازدواج مجدد.
چون هر کدام از زن و مرد نقشی دارند و انجام وظایف نقش خودشون به  علاوه انجام نقش طرف مقابل بصورت توام سخته.

شخصا یکی از مخالفین ازدواج مجدد مخصوصا برای خانوم هستم 

به بقیه کاری ندارم و کسی رو سرزنش نمیکنم مختار هستن به انتخاب اما به صورت کلی خوشم نمیاد. دلیلم هم اینه مغایر با قانون عشقه به نظرم. عشق به نظرم خیلی عمیق‌تر از این حرفا باید باشه که بتونی کس دیگه ای رو در مقام همسری بپذیری 

تنها حالتی که باهاش کنار میام و واقعا حق میدم اینه که اون بچه پدر لازم داره. بخاطر یتیم و بی‌پدر بزرگ نشدن بچه مادر پا روی عشقش می‌ذاره و مردی که می‌تونه برای بچه اش سایه بالا سر باشه و حمایتش کنه رو انتخاب می‌کنه

اونوقت میگید بخاطر بچه ازدواج نکنه؟؟؟؟ حالتون خوبه؟؟؟ اون بچه به پدر نیاز داره!!! ترجیح میدید بی‌پدر بزرگ بشه ولی زیر دست ناپدری نره؟؟؟ اگه خیلی دلسوز بچه بودید می‌رفتید یه پدر مناسب و شایسته براش پیدا می‌کردید و خودتون به عروستون پیشنهاد میدادید!!! 

تازه مسئله مالی هم قابل چشم پوشی نیست. غالب زن‌های بیوه یا مطلقه حمایت مالی درست حسابی نمیشن. مجبورن برن خودشون کار کنن. پس این بچه که پدر نداره ساعتهای زیادی از روز مادر هم نخواهد داشت! مادری هم که داره خسته و کوفته از سر کار برگشته و یه عالم کار خونه سرشه. کی وقت می‌کنه به بچه برسع؟ 

فکر میکنید وقتی مادر به نیازش از راه صحیح و شرعی پاسخ بده یعنی خودخواهی کرده؟ نخیر! این زن وقتی پر از نیازهای سرکوب شده است هم از لحاظ دینی هم علمی دیگه توان و حوصله کافی برای بچه نخواهد داشت. اعصابش خط خطیه و زندگیش بدون آرامش. این موضوع اگه تنها باشه هیچ عیب خاصی نداره و یه مسئله شخصیه اما پیش بچه این اوضاع رو داشتن روی روحیه طفلک تاثیر می‌ذاره. 

 

 

بعد ناپدری چه ضرری به بچه می‌تونه برسونه که نامادری نمیرسونه؟ 

درحالی که خودتون گفتید مدیریت داخلی خونه رو زن میگردونه؟ 

ناپدری به بچه تو بگه مادر خودش رو جر وا جر می‌کنه و از بچه حمایت می‌کنه 

نامادری یه جوری بچه رو زجرکش می‌کنه که پدر اصلا روحش هم خبردار نمیشه 

 

اینجا کی خودخواهه؟

پاسخ:
سلام علیکم
تشکر از نظرتون و جنبه های مختلفی که بررسی کردید.
من فقط یک نکته رو بگم و اونم اینه که سطوح و مفهوم عشق برای افراد مختلف در جامعه متفاوته. بسته به عمقی که داره میتونه پایدار و ناپایدار باشه. یکنفر ممکنه تا ده ها سال بعد از مرگ همسر علاقه ایی قوی در قلبش حس کنه و کسی هم ممکنه بلافاصله بعداز فوت همسر علاقه و حسش رو از دست بده. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">