أنارستان

أنارستان
بایگانی

ما ولگردهای فرهنگی،دینی،علمی و ...2

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ


دوست داشتند کارمند با سابقه تحصیلی بالا بشوم، من دوست داشتم اسب سواری یاد بگیرم و مسابقه بدهم. میگفتند چه خوب میشود نویسنده باشی، من خط به خط نقاشی میکشیدم. میگفتند خانم مهندس بابا، خانم مهندس مامان..من دلم میخواست معلم بشوم و به شاگردانم ظلم نکنم. میگفتند دختر شاه پریون، من دلم میخواست با توپم آنقدر تووی کوچه بگردم که شب گلی برگردم خانه، دوست داشتم سوباسا باشم...

همه ی دوست داشتن های من در خواست ها و دیدگاه های دیگران حل شد...

باید بهترین مدرسه میرفتم چرا که باید بهترین میبودم...نمونه دولتی و تیزهوشان را به جان خریدم...تمام کتب ریاضی و زیست بوم نقاشی ام شد...دلم موسیقی میخواست...مکان مناسب نبود...نرفتم!

مسابقات بسکتبال...رفتیم که برویم کشور، یک پارتی بازی خاله زنکی...نشد...باشگاه هم نتوانستم بروم! باید به تیزهوشان و کنکور میرسیدم...باید رتبه ی خوبی می آوردم...باید پزشک میشدم. برای سربلندی خانواده. دروغ چرا خودم هم دوست داشتم. برق عبارت زیبای خانم دکتر.

سیبل بودم. سیبل آمال و آرزوها و انتظارات خودم، خانواده و جامعه...

دم کنکور آرزوی حوزه رفتن داشتم...اما درآمد ...

یکسال دیگر تا فارغ التحصیلی مانده. از مسیری که پیش آمده ام ناراحت نیستم. امشب بابا پیامک داد سلام خانم مهندس، طاعات قبول کوچولوی قشنگم. ته دلم لرزید. باز هم دلم درخشش خواست. عین هنرپیشه های هالیوودی بر روی فرش قرمز.

چرا ما آدم ها آدم نمیشویم؟!

همیشه یک رتبه بندی میسازیم برای برتری؛ عده ای در قالب نقش فرومیرویم و حس برتر بودن بهمان دست میدهد. عده ای هم در حسرت "شدن" زندگی و لذت از زندگی را تباه میکنیم. یک بار تبار اشرافی، یکبار زیبایی، یکبار پول و اینبار هم موقعیت علمی و شغلی...!

رتبه ی کنکور! دانشگاه! رشته...

و باور کرده ایم که رتبه کنکور یک غایت معنوی است چون علم جویی است ولی نمیدانم که هیچ جای این مسیر کسب علم و معرفت نیست. از خود کنکور گرفته تا فارغ التحصیلی اش.

ما تووی کارفرهنگی و انقلابی هم داریم گول میخوریم! من دلم میخواهد "همت" بشوم!؟ چرا؟! چون تووی چشم است و معروف...من دلم میخواهد چمران بشوم! چرا؟! چون معروف است! چون وجهه و موقعیت خوبی در جماعت مذهبی دارد. نه اشتباه نکن! من عاشق علم چمران نشده ام..من عاشق پرستیژ شهدا شده ام.

من میدانم معنی: "یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناکُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ " را اما نفهمیده ام یعنی چه!

اگر میفهمیدم باید به جایگاه خودم میبالیدم و روز و شب شکر میگفتم. ما چشممان دائما" به اطراف است...به اینکه چه بشویم، نه اینکه "چه" هستیم.




موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۲
أنارستان

نظرات  (۳)

این همه نوشتن ویژگی زمان امتحاناته؟!
پاسخ:
راستش بعد از مدت ها بنده به یک کشف یا نظریه در مورد این حالات موقع امتحانای رسیدم که خودش جای یک پست داره ولی همینجا در حد لزوم جواب میدم.
گزاره ای که پیش از این باهاش روبه رو بودم این بود که وقت امتحانات انسان به دلیل استرس و ... به فعالیت های جانبی میپردازه و نوشتن هم یکی از اون موارده.
اما الان فکر میکنم که نظریه ی قبلی باطله!
گزاره های پیش رو:
1- امتحان و کلا" دوره ی امتحانات یک نوع اجباریست برای درس خوندن.
2- در این اجبار مبارزه با نفس وجود داره، دیگه مجبوری یک زمان خاص بیداربشی و یک مقدار خاص درس بخونی.

3-مبارزه با نفس تاثیرات عمیقی بر انسان داره و بسیار باعث رشد میشه، در واقع تنها راه تولید ارزش افزوده توسط انسان ترک راحت است.
4- ترک راحت یک چیزی میشه مثل روزه گرفتن .
نتیجه= انسان با ترک راحت و مبارزه با نفس گام هایی به سمت معنا  برمیداره...در واقع "رنج راهی است برای حصول به معنا"...این تراوشات ذهنی و تفکرات زیاد هم ممکنه از اون ناشی بشه. این بود نظریه ما!

البته یک ضرب المثل داریم که میگه: " نظریه رو آخر پاییز میشمارن!"
یه سوال بی ربط بپرسم؟:)
حالا شما خانوم مهندسی یا خانوم دکتر؟
پاسخ:
سلام علیکم، شما همون دلابانوی وبلاگ رضوان جان نیستید؟

من نه دکترم و نه خانم مهندس
بنده کاردرمان م.
یکی از رشته های زیر شاخه ی پزشکی عزیزم.
امشب واسه ما دعا کنیدا!
سلام عزیزدل
بله خودشم:) و بسی هم خوشحالیدم از اینکه یکی از بچه های جمع آسمونی رو یافتیدم تو بلاگ:)) ولی فکر نمی کردم شما منو یادت باشه که بخوام بگم عزیزم.
آهان! آخه از وبلاگ قبلی و خاطرات جهادی ت حس کرده بودم پزشکی می خونی ولی جور درنمیومد با کامنت بابایی جونتون:))
موفق باشی عزیزم.
به روی چشم. شما هم یاد من باشین این شب ها دوست گلم.
پاسخ:

کار ما یکی  از زیر شاخه های پزشکی هست. ما به طور اختصاصی روی بیماریهای عصبی و عضلانی کار میکنیم . بنابراین میشه اشتباه برداشت بشه.
خب راستش توو اون پست من داشتم بیان میکردم هر کسی دوست داره ما یه چیزی بشیم(مثلا" بابا میگه مهندس) و دیگه مهم نیست خودمون چی بخوایم.
خوشحالم که از بچه های جمع آسمانی اینجا سر میزنن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">