أنارستان

أنارستان
بایگانی

امر به معـ

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۷ ب.ظ


مثل هر صبح رفته بودم بیمارستان. امروز چندتا از ترم پایینی ها هم بودند برای کارآموزی. مثل هر روز چادرم را روی روپوش پوشیدم و با بیماران برای پیاده روی صبحگاهی بیرون رفتیم. بقیه همکاران هم بودند. تووی فضای سبز چند دور زدیم و برگشتیم. جلوی درب بخش روان کمی آنطرف تر یک پژو نوک مدادی پارک شده بود. صدای ضبط بالا و درهای ماشین باز بود. مالک خودرو رفت که درب صندوق عقب را به نیت وضوح هر چه بیشتر صدا باز کند...موسیقی بزن و برقص... آرام جلو رفتم و با لحن مودبانه ای گفتم: ببخشید آقای محترم، اینجا بیمارستانه، اگه ممکنه صدای ضبط رو کم کنید(نقل به مضمون)...آقای محترم یک نیم نگاهی به این سمت تفضل داشت، که یعنی: بچه بترس و برو پی کارت...همانجور آرام ایستادم...آقای محترم که وضع را بدین منوال دید دهانش را باز کرد و آنچه که خواسته و نخواسته بود بر زبان آورد، ناسزاهایی که به عمرم نشنیده بودم، آنهم با داد و بیداد...بدتر از همه آنقدر به چادر عزیزم توهین کرد که مانده بودم چه بگویم...همانجور مات مانده بودم و لحظه به لحظه بر عصبانیتم افزوده میشد...باورم نمیشد اینقدر بغض و کینه داشته باشد نسبت به چادر و ...دو تن از خانم های کارآموز که اتفاقا" آنها هم چادر سرشان بود آمدند که این چه طرز صحبت است...آنها را هم بی نصیب نگذاشت...حالا حرصم دوتا شده بود...چرا گذاشتم به این دوتا بچه توهین کند؟!...



از دفترچه خاطرات روزهای تیمارستان





موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۲
أنارستان

نظرات  (۱۱)

خاطره مال خودت بود؟
پاسخ:
بله
خب رو روپوش کسی چادر سر نمیکنه!
جلل خالق انصافا سوژه بشی تقصیر خودته...اون یارو که کلا از مخ خلاص بوده ولی بایست رو شما سه نفر هم یه سری آزمایشاتی انجام بشه!
برای کتابا ممنون ولی فک نمیکنم خوشم بیاد جانم...
پاسخ:
کی گفته روی روپوش کسی چادر سر نمیکنه؟!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم دلیل قانع کننده ای برای این حرفت داشته باشی وگرنه به قول من و رفقا میری جزو دسته ی...  !  :-)

آیا وکیلم که شما رو جزو اون دسته حساب کنم؟؟؟!

هه من خودم منتظر پروانه وکالتمم عمرا اجازه بدم بچاپی ما رو جانم...
بذا روشنت کنم جانم.
کار شما خلاف قانونه خلاف عرفه و پایمال کردن حقوق بیماراست.
حالا بگو ببینم بلدی چرا دکترا روپوش می پوشن؟
پاسخ:
چه بسا!
لامپ مهتابی سوپردولوکس هستم! از آشنایی با شما خوشحال هستم!...دوستم.
خب یخورده آروم تر جان شیرین.
اول شما بگو کجای قانون نوشته این کار خلاف قانونه تا بریم مرحله ی بعد...
افتخار میدین که؟!
مگه دنسه که افتخار بدم؟
جواب منو ندادی جان؟
بگو ببینم بلدی چرا روپوش میدن به دکترا؟
پاسخ:

شمام جواب منو ندادیآ! کجا خلاف قانونه روی روپوش چادر پوشیدن؟؟؟
بی خیال جان متاسفانه ظاهرا شما فهم بحث صحیح نداری...
صراحت بنده رو به ته مانده فهمتان ببخشائید.
پاسخ:


فروان سخن باشد آگنده گوش

نصیحت نگیرد مگر در خموش

چو خواهی که گویی نفس بر نفس

نخواهی شنیدن مگر گفت کس؟

نباید سخن گفت ناساخته

نشاید بریدن نینداخته

تأمل کنان در خطا و صواب

به از ژاژخایان حاضر جواب

:-)
شما دوست خوبی هستید فقط نمیخواید قبول کنید که حرف بی سند و مدرک زدید و میخواید یه جوری از زیرش در برید. فرار هم همیشه بهترین گزینه است. :-)
جانا فرار همیشه در هر شرایطی به نظر بنده سخیف ترین راه ممکنه البته هرکس عقایدی داره شاید برای شما همیشه جواب داده باشه تا حالا امتحانش نکردم...
در ضمن حس میکنم کم سن و سال تر از اونی هستید که بخواید بنده رو شیر کنید.
هر وقت جواب سوال من رو دادین با دلیل و مدرک جوابتون رو میدم...
وکلا اصولا دست خالی حرف نمی زنن ولی دست خالی لاف زدن برای صنف شما یه حربه محسوب میشه.
جانا چرا به دکترا رپوش سفید میدن؟
برای کتابام ممنون جان.

پاسخ:
برای مشخص بودن.
در بخش های عفونی برای پاکیزگی.

حالا بفرمایید.

این چیزی که گفتید بیشتر در مورد وکلا صادقه ها!!!!!!

حاشیه رفتن، آسمون رو به ریسمون بافتن، الآن سن چه ربطی داره؟!
به نظرم تا لحظاتی دیگه سوابق معدلاتی رو هم وارد قضیه کنید...حالا چرا اینقد با تبختر حرف میزنید؟!
تبختر رو نفهمیدم جان فحش که نبود؟
نه دیگه زدی به بی راهه!
خودت جواب سوال رو گرفتی زدی کنار...
اگه سفید فقط مال عفونیه خب بگن برا بخش مشکلات روانی سبز بپوشن مریضا آروم میشن...یا مثلا ارغوانی...یا دخترا صورتی پسرا آبی جان چطوره؟
شما سعی کردی منو شیر کنی که اول من جواب سوال رو بدم این به سن مربوطه اصولا یه کم سن و سال موفق نمیشه یه با تجربه رو شیر کنه جانا...
برای مشخص بودن کارت رو سینه یا دور گردن کفایت میکنه جانا...
کلا بیمارستان باید بهداشت در حد اعلا رعایت بشه...چادر مشکی لکه ها و خاک رو خوب مشخص نمیکنه مثلا اگه گوشه چادرت شربتی باشه جانا...
ضمنا رنگش توایران مضمون عزاست یادآور سوگواری برای بخش شما بهخصوص نامردی و اجحافه در حق بیمارائی که خودشون خودبه خدائی عزا دارن این یعنی بی قانونی...
قوانین همیشه مدون نیست جانا...
شما میتونی مانتوی گشاد تر و بلند تری بپوشی...


پاسخ:
نه به بیراهه نزدم صادقانه دارم جواب میدم و اون چیزی رو که میدونم میگم.
تووی بخش روان روپوش پرستارا سرمه ای تیره است که عملا" فرقی با مشکی نداره.
تووی بخش روان  پسرا آبی میپوشن و دخترا صورتی، اگه شک دارید میتونم شخصا" دعوتتون کنم قسمت روان بیمارستان امام حسین(علیه السلام)تهران.
این سبک بهداشتی که شما میگید نه اینجا و نه هیچ جای دنیا قابل اجرا نیست و اصلا" لزومی تداره.
پزشک و پرستار و ... شلوار و کفشی که بیرون تنشونه رو میپوشن و اگه قرار بر انتقال آلودگی باشه کفش بدترین قسمت قضیه است و همون کفایت میکنه.
بخش هایی مثل NICU و CCU جاهای حساسی هستن که اگه ماها کارمون به اونجا بیفته گان میپوشیم و همه ی لباسامون رو عوض میکنیم.
 

و نهایتا" بنده پزشک نیستم. تراپیست کاردرمانی ام و جامعه هدف من از لحاظ فیزیولوژیی بیماری، مشکل خاصی ندارن و اصولا" لباس خاصی در مواجهه باهاشون نیاز نیست. اساتید ما هم با لباس های بیرونشون تووی بخش میان چون پوشیدن روپوش الزامی نداره.
دقیقا" جوابی که به من دادن همونی بود که به شما گفتم! واسه مشخص بودن.
برای لکه و خاک یک تبصره ای هست به نام چادر مخصوص بیمارستان!

و اینکه کی گفته بیمارای روان عزادار هستن؟؟؟ اتفاقا" بیشتر بیمارای ما در فاز هایپر هستن، هایپر سکژوال، هایپراکتیو و .. که رنگهای محرک براشون شدیدا" تحریک کننده و مخل آرامششون هست. برای همینه که حتی پرستارای بخش روان تیره میپوشن.

بازم اگه سوال یا شبهه ای بود با کمال احترام در خدمتم.


(تبختر فحش نیست، لغتنامه رجوع بفرمایید)
بله سوابق معدلاتی هم بی ربط به شعور آدما نیست...
فعلا لزومی حس نمیکنم به پرسش در این خصوص.

شما حدودت رو رعایت کنی مشکلی پیش نمیاد تذکرت رو میدادی میرفتی دیگه جان این مملکت جای تذکر دادن و ایستادن نیست...شما که خانمی دیگه شرایط روشنه...
ایستادی که مظلوم باشی و اون آقا ظالم نمی ایستادی، حالا که ایستادی، نمی خوردی...
وکیل دست خالی حرف بزنه بازخواست داره تعلیق داره بعضا دادگاه انتظامی هم داره بخوادم نمیتونه بزنه مواظب حرفاش هست جانا...
دلایل دیگه ای هم هست ولی همین مقدار برای گوشهای شنوا و دلهای مهیا کافیست جانا...
غصه نخور بخند جان شبها هم با چادر بخواب ولی این طفلی ها گناه دارند.

پاسخ:
دلیل ایستادنم رو گفتم با دقت بخونید متوجه میشید که چرا وایسادم.
حدود رو شما مشخص نمیکنی. من با استناد به حرف خدا و توانم مشخص میکنم. یک حداقلی برای سواد هست که فرضا" واجبه و همه باید داشته باشن، حالا اگه یکی خواست تا دکتری بره دست خودشه. برای بالا رفتن و کمال اختیار با خود ماست اما از کف ما یک حد و حدودی داریم .
این مملکت جای تذکر دادن نیست؟! ... چه حرفیه؟! هر جایی میشه تذکر داد. آدم اگه شعور داشته باشه میفهمه که هر جا خلافی رخ داد باید تذکر بده. سلول های بدن انسان هم همینطورن، هر جا کم کاری، پرکاری و ... رخ بده آلارم میدن.
خانم بودن محدودیت نمیاره عزیزم.
وکیل دست خالی حرف نمیزنه ولی سندسازی و تدلیس میتونه انجام بده، زد و بند و زیر میزی و خرید قاضی و رشوه و اینام میتونه انجام بده، پزشک و درمانگر و ... هم میتونن. آدم اگه کاراش به دستور خدا و حرف خدا باشه همه ازش در امان هستن. اگرم بر این اساس نباشه شما بگو ارسطو، سقراط،زکریا و ...هر چیزی ازش ممکنه سر بزنه.
دلایل دیگه رو هم بگید شاید این وسط یه پرونده سازی هم واسه ما جور شد. فضای مجازیه، کی به کیه! حرف اینجا باد هواست راحت باشید.


راستش من که فهمیدم لباس خونه با لباس بیرون فرق داره. بیرون چادرم رو میپوشم و توو خونه هم لباس خونه. اما گویا یک عده فراموش کردن این قاعده رو و اشتباها" با لباس خواب و لباس توو خونه میان بیرون.
دنبال جوابگوئی صرف نباش جان ببین جانا پذیرش اشتباهات بخش بزرگی از شخصیت آدما رو میسازه...
پرونده ای نساختم جانا مگه به دروغ گفتم شما چادر سر میکنی؟
برداشت خودمو نوشتم هرچند غلط.
شما این اجازه رو دادی درسته؟
اصل تو بلاگ آزادی نظر دادنه مگه منع شده باشی...
طبق اصل رفتار کردم جان....
خیلی جالب بود توضیحاتتون در مورد رنگها...
ما اینجا فقط سفید دیدیم.برداشتم نسبت به یک پزشک رو عرض کردم جان در جریان وظیفه شما نبودم.
برو دوسه جای دیگم تذکر بده ما که بد شما رو نخواستیم جانا دادی دوباره بایست اینبار کتکی چیزی هم بود پذیرا باش...باشد که هم مظلومتر واقع شوی هم خدا را چه دیدی مشمول دیه ای چیزی شاید...
در خصوص لباس چون اطلاعات صحیحی نداشتم توضیحات صحیحی ارائه نکردم از ارائه دیگر دلایل هم صرف نظر میکنم چون احتمال قوی برای آنها هم جواب خوبی در آستین داری جان
همانا بند بند وجودم از دوباره متهم و محکوم شدن به تدلیس و حقه بازی در وحشت است الان!
گفتم تذکر نده دادی نایست ایستادی نخور!
وقتی ایستادی خوردی تمام مسیر یارو به خود می بالد که چه جور این بچه مذهبی سیبیل پاچه بزی را سر جایش نشاندم حال میکند برای خودش جانا چه بسا سه جای دیگر با آب و تاب تعریف هم کند و جماعتی به ریشتان خنده ها کنند...
به شخصه چون معتقدم حرف هر جا و به هر زبانی و صورتی بیان شود حرف است و نه ابدا بادهوا صمیمانه دستتان را میفشارم و پوزش می طلبم.


همچنـــــــــــــــــــــــان

معتقدم زن بودن چادر داشتن محدودیت به همراه دارد ضمن اینکه مصونیت هم دارد.
و
این مملکت جای تذکر نیست و تذکر جا و مکان میخواهد.
و
یک دختر خوب تذکر نمی دهد داد نمی ایستد ایستاد نمی خورد.


با احترام
به دستان خدا می سپارم دلتان را جوان.

پاسخ:
'دنبال جوابگوئی صرف نباش جان ببین جانا پذیرش اشتباهات بخش بزرگی از شخصیت آدما رو میسازه...
این جمله رو بنویسید و جلوتون نگهدارید و بارها از روش بخونید! حتی خودتون هم در چند خط بعد اعتراف کردید:
در خصوص لباس چون اطلاعات صحیحی نداشتم توضیحات صحیحی ارائه نکردم!!!
بدون داشتن اطلاعات و شاید از روی تعصب تند و تند علت ارائه دادید و این یعنی "جوابگویی صرف و مرجع ضمیرش شمایید"

شما لازم نیست به دلتان شکی نسبت به خود راه بدید؛ اگه درست مطالعه کرده باشید عبارات بنده رو شما رو متهم نکردم به تدلیس، در جواب دفاعیات جانانه از قشر وکلا ؛ موارد نقض رو هم بیان کردم تا خاطرتون قدری از این جمود و یک بعدی نگری خارج بشه و قشر درمانی رو هم به انتهای جمله اضافه کردم تا شما مطمئن باشید که منظورم کلیت هست و نه جزئیتی چون شما.

البته شما اینجا ساعت ها داد و بیداد و ادعا و اظهار فضل نمودید که آی ملت وکیل بدون سند حرف نمیزند! وکیل بدون مدرک حرف نمیزند! من در پیشگاه خلق میگویم که وکیل تا دستش پر نباشد حرف نمیزند ... و بعد با یک حرکت آکروباتیک در آخر کلام میفرمایید که:
برداشت خودمو نوشتم هرچند غلط.! حاشا به صداقت و انسانیت...

نگران نگاه اون آقای محترم هم به بچه مذهبی ها نباشید، بنده شخصا" فکر میکنم همچون آدمی بسیار منطقی تر و معتدل تر از وکیل با کمالات و تحصیلکرده ای مثل شماست.
و مطمئن باشید بنده از مرجع قانونی در همان ساعت پیگیری لازم رو انجام دادم تا متوجه خطای خودش باشه...

بله ما هم میدانیم تذکر دادن جا و مکان داره، و مطمئنا" وقتی در محل کارمون کسی مخل آرامش میشه میتونیم بهش تذکر بدیم. حالا اگه موردی پیداشد که مثل شما منطق رو درک نمیکرد دیگه قسمت ما بوده و شاید زمینه ای برای اصلاح اون فرد. من ابدا" از اون آقا دلگیر نیستم و طبق تمام پروتکل های درمانی میدونم که بی احترامی اون یقینا" منشاء یی به غیر از اون چیزی داره که نشون میده ، همینطور که در مورد شما هم احتمال میدم.

واقعا" تاسف میخورم که انسانهایی مثل شما با برداشت های دگم خود دائما" به بالا تا پایین این مملکت نقص وارد میکنید، چه بهتر بود آیینه ای در دست روی خودتان متمرکز میشدید.


شما نه معنی محدودیت را فهمیدید و نه مصونیت و نه وظیفه ی یک """"انسان"""" در جامعه.

ترس ها مانع پیشرفتند، خودتون رو از اونها رها کنید..

عمیقا" از شما درخواست میکنم که در حرفه ی خود تجدید نظر کنید، و نگرانی شدید بنده رو در مورد موکل های آینده بپذیرید...

و اگر ادامه دادید سعی در عوض کردن نگرشتون داشته باشید، چه بسا در مورد فردی به بیان نظرات شخصی پرداخته و محکومش کنید.
وکالت آرامش و سعه ی صدر میخواهد...نه جنگاوری و بیانیه و بیانیه و بیانیه

 و در آخر اینکه به تیتر مطلب نوشته شده توسط اینجانب دقت کنید و فکر بفرمایید که چرا عبارت را نصفه نوشته ام. شاید کمک بزرگی به فرآیند تفکرتان بکند.

شما برای حرف هایی که میزنی هیچ دلیل و منطقی ندارید و صرفا" اظهار نظر شخصی میکنید. این در بحث بسیار بی اعتبار و نشانه ی عدم دانایی ست.


با تواضع در پیشگاه الهی
به نام رب العالمین میسپارمتان پیر جهاندیده.
خیـــــــــــــــــــــــــــــلی با حالی کلی خندیدیم جانا...


پاسخ:
خنده بر هر درد بی درمان دواست، خاصه درد ندانستن...



۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۳ این منم همین
خوشحال باش .
تا همین الان دو تا مریض برا تیمارستانتون جور شد .
پاسخ:
الآن من بین 2 خواسته ی درونی دچار کشمکش شدم!!!
شما منو دچار تزلزل کردی!!!!!  :-))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">