أنارستان

أنارستان
بایگانی

۷۶ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

ته تغاری به لحاظ قد و قواره اینطوره که من توی جیب کتش جا میشم، 

ولی خب نمیتونم بذارم زین پس تنها بره دانشگاه و قراره باهاش همراه بشم..

الان وضعیتمون یه چیزی توو مایه های ننه مجید قبل از اردوی رامسره، فقط یک دست رختخواب کم داریم.

...................

پ.ن: نمیدونید مجید کیه؟! حق دارید! هوشنگ مرادی کرمانی نخوانده ایید......

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۱ ، ۲۲:۳۳
أنارستان

رفیقم یکماهه از اون ور آب داره استوری عزاداری میذاره و شعار آزادی بیان میده...همه ی کشته های اخیر اعم از فیک و واقعی رو هم هایلایت کرده، حتی اون موردی که با ۲۴ تا ساچمه به قتل رسیده 😐

چند روز پیش تولدش بود، مثل هر سال بهش تبریک گفتم.

شاکی شد که بگو ببینم که تو هنوز طرفدار نظامی؟

گفتم نظام قسمت های مختلفی داره کدوم بخشش؟

گفت نه! بذار واضح بپرسم: هنوز رهبر رو دوست داری؟

گفتم من حتی تو رو هم دوست دارم!! ایشون که جای خود داره...

 

اولین و آخرین دعوامون مربوط میشه به بحبوحه اتفاقات ۸۸، اون موقع با هم همفکر و هم عقیده بودیم، زنگ زد و با گریه گفت دارن مردم رو میکشن، منم داشتم ویدیوهای کندن پرچم محرم رو نگاه میکردم. انتظار دلداری داشت ...گفتم دوستمی ولی من آدمایی که دارن اینکارو میکنن قبول ندارم

بعد از سیزده سال اینقدر پیشرفت داشتیم که با هم دعوا نکنیم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۱ ، ۲۱:۵۹
أنارستان

معمولا اینطور تصور میشه که روح و نفس داخل بدنه، اما در حقیقت اینطوره که نفس به بدن احاطه داره. نفس انسان مادی نیست برای همین هم در دنیای مادی نمیگنجه چه برسه به اینکه درون بدن انسان باشه.

حالا ظرفیت و وسعت نفس رو بذاریم کنار انتظارات و عاقبت و انتهای کوچیکی که ما ادم ها برای خودمون در نظر میگیریم.. یک نابرابری عجیب...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۱ ، ۲۰:۲۴
أنارستان

حدود سال ۹۲-۹۳ بود

دقیق یادم نیست، اون موقع خوابگاه میدون ولیعصر(عج) بودیم.

شبهای امتحان توی یکی از اتاق های سوییت بیدار میموندیم و تا صبح درس میخوندیم. یکی از بچه ها اهل شمال بود، از فرجه که برمیگشت چند جعبه میوه ی باغ و مخلفات همراه خودش می آورد و شب های امتحان رو با همونا سرگرم بودیم...

 

شب امتحان کینزیولوژی، یکی از مهمترین واحدهای رشته ما ، بچه های رادیوتراپی و رادیولوژی کم کم رفتن بخوابن حدود ساعت ۳، سرکی به گوشی زدم...اون موقع تازه داعش سر زبون ها افتاده بود...یه فیلم برام بالا اومد، یادم نیست از کجا، تلگرام بود یا گوگل یا پلاس ..

دانلود کردم و پلی رو زدم

فیلم سربریدن بود

بدنم قفل کرد و تا آخر فیلم رو دیدم، بعدم مثل خواب زده ها یک گوشه نشستم. فرداش امتحان سه واحدی رو افتادم

هنوزم یخ کردن اون موقع یادمه

تا قبلش هیچ تصوری از مسئله سربریدن یا شکنجه نداشتم

اما پشت دستم رو داغ کردم که دیگه از این صحنه ها نبینم،

...تا امروز که

فیلم شکنجه آرمان علی وردی رو دیدم.....

 

 

.........................................................................

یه آیه ایی هست در سوره بقره با این مضمون:

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ..

ما که به مسئولان ایراد میگرفتیم که چرا یک روند رو اشتباه میرن تا به نقطه بحرانی برسه، نباید این سوال رو از خودمون بپرسیم که چرا روند رو اشتباه رفتیم که به این نقطه رسید..؟!

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۱ ، ۱۴:۲۲
أنارستان

اما بیمارهایی با نشانه های پرخاشگری و عصبانیت، تصور عموم در مورد پرخاش و عصبانیت اینه که خب با دو کلام حرف و یک لیوان آب میشه فرد عصبانی رو آروم کرد، نهایتا با چند دونه شکلات و عذر خواهی...اما در مورد بیمار روان فضا بدین صورته که شما نشستید و دارید در مورد وضعیت هوا حرف میزنید و میگید به به چه روز خوبی و یکهو اون برمیگرده و میگه روز خوب؟ روز خوووووب؟؟؟؟؟ و بوم..

 

یکی از پسرهای بخش روان پارکور کار میکرد،  قبل از جلسه با بچه ها شرط میبستیم که امروز چه کسی کاندید جراحی زیبایی میشه، خوشبختانه طی اون شیش ماه اتفاق خاصی جز یه ضربه روی ساعد نصیبم نشد.

 

اما غول این مرحله یه دختر کوچولوی هشت ساله بود. همونطوری که طرفداران هری پاتر از لردوالده مورت میترسیدن ما هم از این بچه میترسیدیم. وقتی اثر داروهاش کم میشد یا کنترل رفتارش رو از دست میداد دوتا از قویترین نگهبان ها رو صدا میزدن که مهارش کنه، و اون دوتا بیچاره تنها راهی که داشتن این بود که خودشون رو روی دخترکوچولو بندازن تا دکتر بتونه آرامبخش رو تزریق کنه. تصور کنید توی ویدیوی منتشر شده از بیمارستانی ببینید که دو تا مرد با قد یک و نود دارن یه دختر بچه رو مهار میکنن، اولین تصورتون از اون صحنه چی میتونه باشه؟؟؟

بله زندگی به اون واضحی که شما فکر میکنید نیست.

 

از قضا من این دختر کوچولو رو خیلی دوست داشتم و توی جلسات درمانی کنار خودم مینشوندمش، با هم خیلی آروم حرف میزدیم و نقاشی میکشیدیم، در طی جلسه باید مواظب میبودم که تن صدام بالا و پایین نشه، مداد از دستم نیوفته و هیچ رفتار تنشی نداشته باشم. حتی نمیتونستم ابراز محبت رو از یک درجه ایی بالاتر ببرم چون هر گونه تنش احساسی باعث شعله ور شدن دختر کوچولوی ما میشد، به شوخی به بچه ها میگفتم انگار یه گالن نیتروگلیسیرین مایع رو توی ظرف پیرکس دادید دستم...

همه ی جلسات درمان ما در حالی طی شد که من میدونستم دختر کوچولوی ما تونسته با یک ضربه سینک چینی دستشویی رو از جا بکنه و پدر و مادرش رو با چاقوی میوه خوری ناکار کنه

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۱۰:۱۷
أنارستان

طیف زیادی از مشکلات بستری های بخش روان رو مشکلات جنسی تشکیل میده. خصوصا دختر خانوم ها. هایپرسکشوال بودن در خانم ها شبیه یه تابلو میمونه که داره خودش رو داد میزنه، آرایش افراطی، لحن صدای دستکاری شده، حرکات و اکت های جنسی، گاها ابراز نفرت به جنس مخالف و در نهایت تلاش برای ارتباط ولو در حد دادن یک پاککن...

یادمه جلسات درمانی با این طیف از بچه ها روان که شروع میشد آقایون همکار و همکلاسی ها بین ما خانم ها مینشستن و خیلی وقت ها جلسه رو چند باره ترک میکردن..

چرا؟ چون قطعا بعنوان یک فرد نرمال دوست نداشتن یک دختر سیزده ساله بصورت ناگهانی از سر و کولشون آویزون بشه و یا مسائل دیگه...

 

 

ما خانم ها با بیمارهای هایپر سکشوال مرد چیکار میکردیم؟! هیچی استاد ها هیچوقت این خبط رو نمیکردن که خانم ها رو بفرستن بخش مردان.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۰۹:۵۶
أنارستان

بیمارهای وسواس ساعت زیادی رو توی حموم میمونن بعضی هاشون به طور متوسط پنج شامپو رو طی یک حمام استفاده میکنن، باید حواستون باشه که اون توو از شدت داغ کردن آب و استفاده از شوینده تلف نشن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۰۹:۴۹
أنارستان

هر کاری از بیمارهای روان میتونه بربیاد، در کنار اینکه کلی دارو بهشون میدن تا رفتار نرمال تری داشته باشن این امکان وجود داره که یکهو بپرن و بغلتون کنن، یا سوزنی چیزی توی تنتون فرو کنن، وقتی اون ها رو جلسات هنردرمانی و ... میبرید باید مواظب باشید و بارها تعداد مدادها، تراش ها و مواد شیمیایی مثل چسب رو بشمارید، اگر یکی از این وسایل گم بشه، وظیفه دارید تا فیها خالدون فرد بیمار رو بگردید در غیر اینصورت ممکنه شریک قتل یک بیمار باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۰۹:۴۷
أنارستان

بیمارستان روان اینشکلیه که دستشویی ها قفل و بست ندارن، در کوتاهه(از پایین) و بیمار باید همونجا و با احتمال دیده شدن کارش رو انجام بده.

چرا؟ چون دستشویی یکی از بهترین جاها برای خودکشی به حساب میاد و این برای امنیت خود بیمارهاست.

تفکیک جنسیتی هم به اونصورت وجود نداره...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۰۹:۴۲
أنارستان

برای کسی که تاریخ مشروطه و معاصر رو خونده تحلیل اتفاقات پیش رو خیلی راحته،

حالا اگه تا حالا نخوندیم بریم بخونیم...

الگوی ثابت، عملکردهای واضح..

حتی اگر کسی تاریخچه انقلابات و اعتراضات جهانی رو خونده باشه متوجه میشه که انتهای هر نوع اقدامی به کجا منتهی میشه و هدف چی میتونه باشه.

 

خلاصه اینکه روزگار جالبی داریم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۰۹:۳۸
أنارستان