أنارستان

أنارستان
بایگانی

خسته نباشی امروز عصر

دوشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۱، ۰۷:۵۴ ب.ظ

حدود دوماه قبل یک مراجع زیر سه سال دو جلسه از منشی کلینیک ما وقت گرفت و من ویزیتش کردم.

برای هماهنگی جلسه سوم وقتی منشی زنگ زدن، مادر بچه ادعا کرد که درمانگر شما (اینجانب) با بچه ی من بد کار کرده و بچه دچار تشنج شده، اگر وقت داشتم میرفتم و ازش شکایت میکردم. حیف که وقت ندارم.

خب قیافه من و منشی رو بعد از این ادعا میتونید تصور کنید. واکنش خاصی به مسئله نشون ندادیم و گذاشتیم به پای هیستریک بودن مادر.

امروز بعد از دو ماه مادر یکی دیگه از بچه ها وسط جلسه درمانی گفت راستی من جریان رو میدونم، خسته از کار با حواسپرتی پرسیدم چه جریانی؟

مادر محترم فرمود همینکه یه بچه اینجا تشنج کرده!

چند لحظه متوجه منظورش نشدم، و بعد از روشن شدن لامپ درایت در مغزم پرسیدم کدوم بچه؟

نمیدونست!

پرسیدم کجا؟

گفت همینجا توی همین اتاق..

لبخندی زدم و با دست های یخ زده معاینات کودک دلبندش رو انجام دادم..

نزدیک به دو ساعته با خودم فکر میکنم که چطور این مسئله رو حل کنم که نه آبروی خودم بره و نه به شایعه بی اساس دامن زده باشم و متاسفانه به جایی نمیرسم.

 

 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۲۳
أنارستان

نظرات  (۳)

۲۳ آبان ۰۱ ، ۱۹:۵۹ پلڪــــ شیشـہ اے

سلام عزیزم

ای جان. چه پیچ در پیچ

به نظرم از یه استاد باتجربه کمک بگیرید.

شکایتتون رو هم پیگیری کنید.

پاسخ:
قصد ندارم شکایت کنم، 
مدرکی ندارم.
در این مرحله دکمه واگذار به خدا را پلی میکنیم
۲۳ آبان ۰۱ ، ۲۱:۱۰ شاگرد بنّا

مشکل شما با تعمیم

مشابه مشکل حال ِ جامعه شده!

 

پاسخ:
بله 👌
۲۴ آبان ۰۱ ، ۰۲:۵۹ پلڪــــ شیشـہ اے

واقعا گاهی راهی نیست.

ان شاءالله که خدا واستون جبران کنه و بهتون صبر تحمل اوضاع و بده

پاسخ:
توی کار ما زیاد اتفاق میفته، نگران نباشید 🥰🥰
ان شاءالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">