گفتمان اجتماعی- معایب و مزایا
سال ۹۶ بود اگه درست یادم باشه
در جربان انتخابات و صحبت هایی که پیش میومد در سطح شهر
تنهایی پا میشدم میرفتم پارک دانشجو برای صحبت و مناظره و اقناع و اینطور حرف ها
کانه baby boss به میتینگ سیاسی میرود.
بعدازظهر دلنشینی بود، دونفری در حال صحبت بودیم، و غرق وقایع.. چند پلک زدم و اطراف را پاییدم جمعیتی حدود سی چهل نفر دوره مان کرده بودند و به حرف ها گوش میدادند، همه هم آقا!
بحثمان تمام شد
خیلی نرم به شیوه تام و جری خواستم فضا را ترک کنم، جمعیت اصلا شکاف برنمیداشت، مانده بودم چه بگویم ..
مثلا: آقایان کوچه باز کنید؟! یا ببخشید میخواهم خارج شوم ..😐
در حال محاسبه جملات و احتمالات در دریافت تیکه ها و توهین ها
یکی از آقایون جمع داد زد تو اصلا برادر آقای خامنه ایی را میشناسی که فلان کرده و بهمان کرده ؟
نه خانم شما بگو ببینم، اصلا میدانی برادر مقام معظم رهبریتان کیست و چه میکند
سوال پشت سوال ..
در حال هضم استرس فضا، آمدم اسم شخص مورد نظر را بگویم که بله فلان شخص را میشناسم از بد ماجرا دقیقا اسم از خاطرم محو شد...خیلی واضح اسم را میدانستم و دچار حالتی شدم که اسم خودت را میدانی و یادت میرود که چه بود!
قریب به ۵ دقیقه آن آقای شیرپاک خورده گفت و بقیه سی نفر خندیدند
من هم دیدم یادم نمی آید و هیچ جوره حافظه یاری نمیکند گفتم:
بله آقا میشناسم، فقط نفهمیدم این چیزها چه ربطی به بحث ما داشت...چند خیابان جلوتر کتاب زندگی نامه ایشان رو میفروشند بفرمایید بخرید جواب سوالاتتان آنجاست...
بین خودشان بحث شد که چه سوالی بود پرسیدی و بعضی خنده شان گرفت.
من هم خیلی آرام از شکاف ایجاد شده به گوشه دیگر پارک عزیمت نمودم..
اون موقع منم داشتم از این کارا میکردم ولی خب پشیمونمون کردن دیگه:)
عامه ی مردم از من بیشتر میدونستن و من فک میکردم من از اونا بیشتر میدونم،بیشتر میدونستما،ولی احساس درونی اونا واقعیت بود،بدون اینکه چیزی بدونن