دنیای تخم مرغی من
آدم های عزیز چرا با هم دعوا میکنید؟
در نظر بگیرید که در هر قشری فرد جاهل وجود داره.
مثلا همین همکارهای ما تیم درمان چقدر ادم از بسیار بد تا بد و خوب و متوسط وجود داره،
چقدر آسیب از همین همکاران به بیمارها میرسه؟
حالا شما بعد از اینکه یک درمانگر بهتون آسیب زد راه میفتید و همه درمانگرها رو میکشید یا بهشون آسیب میزنید؟
یا بقیه اقشار، مثلا اگه یک نفر ظواهر دین رو رعایت نمیکنه شمایی که ظواهر دین رو رعایت میکنی باید بهش آسیب بزنی؟
یا شمایی که اعتقاد دینی نداری باید اون هایی که اعتقاد دارن رو آسیب بزنی؟
چرا؟ استدلالتون چیه....؟!
استدلال انسانیته؟
استدلال حرف خداست؟
با چه هدفی با چه اندیشه ایی این حرف ها رو توجیه میکنید...
حقیقتا حالم بد میشه از این همه استیکر چسبوندن، از تمسخر کردن
...............................................
بچه بودم دوران ابتدایی و راهنمایی همیشه شاگرد اول بودم دوستام( بقیه زرنگ های کلاس) همیشه میگفتن با فلانی نگرد خیلی بو میده، اون یکی هم تنبله ما رو تنبل میکنه، خانم معلم ها رو بواسطه شیک نپوشیدن مسخره میکردیم، مثلا خانم گ مقنعه بزرگ و چونه داری میپوشید و ما امل صداش میزدیم....
اوایل خیلی باحال بنظر میومد اینکه گروه ما گروه بچه های درسخون بود، گروه بچه های شیک بود، ما قهرمان ورزش مدرسه بودیم، ما ازمون تیزهوشان رو قبول شده بودیم، و دبیرستان هم خفن و گنگ ترین بودیم
چه تجربیات عجیبی و چه توهماتی داشتیم...
برام عجیب نیست که خیلی ها هنوز همونجور فکر میکنن
برام عجیبه که چرا تغییر نمیکنیم...مگه ما بزرگ نمیشیم؟ بالاخره بعد از پنج سال یا ده سال ادم باید به افکارش شک بکنه، یا افکارش تعدیل بشه، منصفانه فکر کنه...حق رو به دیگران بیشتر بده
یا نباید؟!
چه دنیای عجیبی
عین تخم مرغ، مستعد شکستن