أنارستان

أنارستان
بایگانی

مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى..

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۰، ۰۱:۵۶ ق.ظ

من اینقدر حال ندارم بنویسم که در وصف این بیحالی میتونم شعر بسرایم...اما بازم دارم مینویسم شاید چون آب و گلم رو بر مبنای پارادوکس رقم زدن.

در کتاب هفت هری پاتر وقتی رون، هرماینی و هری بریده از دنیا در وضعیت بد جسمی و روحی دنبال جانپیچ ها هستن دچار تنش داخلی میشن و نزاعی بینشون شکل میگیره. کار بالا میگیره و مشاجره لفظی به جاهای باریک کشیده میشه هری خطاب به رون میگه چه انتظاری داشتی؟ اینکه هر روز یه جان پیچ پیدا کنیم و عرض یک هفته برگردی پیش مامانت؟ (اینجای دیالوگ نویسنده حق رو به هری میده و رون رو نق نقو تصویر میکنه) اما رون در جوابش میگه نه! مسئله این نیست، ما فکر میکردیم تو میدونی داری چیکار میکنی یا محترمانه تر، چه غلطی میکنی! اینجا خواننده به فکر فرو میره، رون راس میگه ، سختی کار و همه ی اتفاق های وحشتناک به کنار، این ندانستن راه و روش این قدم زدن در تاریکی چیزی نیست که بشه سرسری از کنارش گذشت و پشت گوش انداخت...دیالوگ ها گسترده تر از اینه، رون جایی میگه به همون اندازه که امکان داره جان پیچ بعدی رو پیدا کنیم (یک احتمال تقریبا محال) امکان داره که راه نابودی این یکی رو هم پیدا کنیم...

و همه ی اینها تایید بر انجام فعل برای هیچه.

تصور من اینه که در زندگی واقعی هم چنین شرایطی وجود داره. این وضعیت متصل نبودن به هیچ و گام زدن در تاریکی بدون دونستن مقصد، هدف و راهنما، این حس رها شدن. لحظاتی پیش میاد که انسان در این وضعیت قرار میگیره. علتش رو نمیدونم و حتی مطمئن نیستم که حالت عام باشه...این لحظه رو نقطه عبور میدونم. تعلیقی حد فاصل چنج شدن از وضعیت الف به وضعیت ب. نمیدونم چرا کیفیت این لحظه اینطوره، چرا اینقدر ناملموس اما موجود و به کرات تجربه شده. در اوج سقوط، در قعر ناامیدی، اپسیلنی قبل از رسیدن به نقطه نهایی تغییر رخ میده. شاید عبارت به مو میرسه اما پاره نمیشه شرح این وضعه اما بنظرم مسئله عمیق تر از این حرفاست. بودن در اون نقطه و اون لحظه با گفتن از اون بسیار بسیار فرق میکنه به حدی که تجربه کننده وضعیت هم عمق بحران رو فراموش میکنه و با رسیدن نقطه بحران بعدی امکان بازیابی تجربیات و آسایش خیال بواسطه درآویختن به تجربیات مشابه رو نداره...و از عجیب ترین اتفاقات در منتهی الیه رها شدگی خیلی فراتر از نفوذ واژه و فکر، انگار اتصالی هست( حقیقتا نمیتونم بگم این برداشت ناشی از ترس نویسنده است یا برداشت صددرصد صحیح. گمانم تا بحال اینطور بوده و شاید جایی برسه که فرد رها بشه)

اینطور بنظر میرسه که رد شدن از هر کدام از این نقاط آپگریدی به همراه داره.

این نقاط میتونن فردی باشن یا در سطح اجتماع رخ بدن

و خبر بد اینکه انتهایی براشون وجود نداره یا نامعلومه

این خیال خامیه که بشر فکر میکنه اگر به فلان مطلوب برسه دیگه به آسایش دست پیدا کرده و حالا وقت استراحته، درونا و برونا این امر محال بنظر میرسه.

حالا اگر بخوایم بر این مبنا بازآفرینی نگرشی داشته باشیم. هیچ چیز شبیه اون چیزی که قبلا بنظر درست میرسیده نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۰۵
أنارستان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">