أنارستان

أنارستان
بایگانی

ماجراهای مرکز میم

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۴۰۰، ۰۸:۵۹ ب.ظ

 

پارسا رو بردم حیاط مرکز برای پیاده روی

شیش ماهی میشه بیرون نیومده و ذوق داره

 

دوتا از مراقبین هم حیاط بودن احوالشون رو پرسیدم و چخبر سرسری گفتم، حواسم به پارسا بود که زمین نخوره

 

خانم د. با لهجه محلی جوابم رو داد گفت خانم شما خبر ندارید چه بلایی سرمون اومده؟

با تعجب جواب میدم: نه چه بلایی؟!

چند روز پیش آقایی در زد و خواست یکی از بچه ها رو ببینه.

با اجازه مدیر در رو باز کردیم و وارد شدن

 

به محض دیدن بچه بغلش کرد منو هل داد و به سمت دیوار و فرار کرد

 

بقیه ماجرا هم خلاصه شد در کشمکش های مراقب ۵۰ ساله و کتک خوردنش و پسر ۷ ساله ایی که مادرش رو در حال کشیده شدن روی زمین میبینه

 

مراقب خودش رو بین در و مهاجم قرار میده و پای مرد رو میگیره. مرد با لگد به پهلو و دستای خانم د. میزنه

 

با صدای جیغ های مراقب اول، مراقب دوم، خانم ک. که در حال استراحت بوده وارد حیاط میشه. خانم ک. رو بهتر میشناسم. میدونم شوهرش معلوله و خلافکار، در یکی از بدترین محلات شهر زندگی میکنه همین چند وقت پیش در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود باهام درددل کرد و گفت که پدر مادر نداره و بعد از ازدواج با راهنمایی پدرشوهرش شروع میکنه به نماز خوندن...

 

 

ایشون وقتی سر میرسه و خانم د. رو در اون وضعیت میبینه و فرد مهاجمی که بچه رو بغل زده اینطور تصور میکنه که اون فرد دزده، با همون زبون ساده پر لکنت ماجرا رو از زاویه نگاه خودش تعریف میکنه:وضعیت رو که دیدم یاد این بچه های مقتول افتادم که توی اینستا فیلم و عکسشون هست ...

خانم ک. به سمت مهاجم میره و گردنش رو از پشت میگیره، تعادل مهاجم به هم میخوره و بچه رو رها میکنه، برمیگرده و خانم ک. رو زیر مشت و لگد میگیره با آخرین ضربه خانم ک. روی زمین میفته. مهاجم بچه رو برمیداره و به سمت ماشینی که منتظرشه فرار میکنه. خانم د. و ک. با آخرین توان به سمت ماشین میدون خانم د. سوییچ و فرمون رو میگیره و خانم ک. بچه رو به سمت خودش میکشه...مرد راننده با قمه تهدیدشون میکنه و خانم ک. بدون توجه به تهدید راننده بچه رو جدا میکنه ...

مردها توی خیابون جمع میشن اما کسی کمک خاصی نمیکنه، خانم ک. روبه جمعیت تف و لعنتی به غیرت مردها حواله میکنه و به سمت مرکز برمیگرده مردها هم در جواب اینطور میگن که ما فکر کردیم دعوای خانوادگیه...!

 

بعد از تعریف ماجرا زخم و کبودیها رو نشونم میدن، تروماهایی که خیلی وقته مشابه ش رو ندیدم، چندتا مدالیته درمانی یادشون میدم و سعی میکنم دلداریشون بدم. کمی با محمدطاها پسر خانم د. که بعد از ماجرا دچار تب و لرز شده حرف میزنم

 

از خانم ک. میپرسم واکنش مسئول مرکز بعد از دیدن فیلم چی بود؟ اشک توی چشم هاش جمع میشه، خانم خیلی بهم خندیدن. گفتن میخواستی خودتو نشون بدی که بدون حجاب پریدی توی کوچه...?

یخ میزنم

 

ادامه میده خانم من ترسیدم بلایی سر اون بچه بیاد، خودم دوتا بچه دارم من دلم نمیخواست گناه کنم

 

دستی به موهای رنگ شده بیرون از مقنعه میکشه، چین و چروک های صورتش میلرزه، چندباری بغضشو قورت میده و ....

من هنوز مبهوت از واکنش مسئول مرکز زیرلبی میگم عزیزم هیچ ایرادی نداره، واکنش ناخودآگاه برای نجات جون یه آدم بوده، مسئله ایی نیست که.

خدا بچه هات رو برات حفظ کنه ...

 

موقع خداحافظی ازشون میپرسم راستی، اگه بچه رو میبردن برای شما بد میشد؟

خانم ک. در حال غذا دادن به تخت ۳ میگه نه خانم ما مسئولیت نداشتیم چون اجازه ورود رو مدیر مرکز داده بود...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۰۴
أنارستان

نظرات  (۲)

0________0

 

خدایااااا

باورم نمیشه !

پاسخ:
من نیز...

ای وای...

پاسخ:
این خانم با وضع زندگی خاصش و فرهنگی که تووش بزرگ شده قاعدتا نباید حجاب براش اهمیت داشته باشه، من با خودم فکر میکردم چون بقیه مسخره کردن ایشونم حساس شده، وقتی بهش گفتم اجازه میدی فیلمش رسانه ایی بشه گفت مشکلی ندارم برای اینکه درس عبرت بشه برای مردها که کمک کنن...
ولی دوست ندارم چون حجاب ندارم
واقعا داشت بخاطر حجابش میگفت نه آبرو و ... چون براش مهم نبود اینا.
بعد یه نفر از اون ور دنیا نسخه میپیچه که زنای ایرانی دوست دارن حجاب رو بذارن کنار

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">