أنارستان

أنارستان
بایگانی

نماز اول وقت

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ب.ظ



میدان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستم. اذان میگویند. مانده ام سوار اتوبوس شوم و برگردم خوابگاه نمازم را بخوانم یا درجا شیطان رجیم را به زمین بدوزم و یک نماز باحال اول وقت بزنم؟!

با نفسم مبارزه میکنم و سر خر* را میگردانم سمت مسجد.

یک طبقه پایین میروم که وضوبگیرم. دیشب دستم را یک کوچولو بریده بودم، در حد یک خراش ساده. چسب زخم را باز کردم که وضو بگیرم، به قدر اپسیلنی خون آمد. با دستمال نگهش داشتم و بعد از دقایقی باز هم اپسیلنی، هر کاری کردم این اپسیلن ادامه داشت.و چسب زخم دیگری برای جبیره نداشتم.

نگاهی به خودم انداختم تووی آینه ی دستشویی بیرون آمدم به قصد ایستگاه اتوبوس.


--------------------------------------------------------------


+خدایا ممنونم از تو که در کل مواقعی که آدم نیستیم که هچ!

در آن مواقعی هم که فکر میکنیم آدمیم به نحوی حالیمون میکنی که آدم نیستیم...

+فرشته ی روی شونه ی راست میفرمایند: تو اگه خعلی آدم بودی میومدی بیرون و یه چسب زخم میخریدی و برمیگشتی.


* خر همان نفس است.





موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۲
أنارستان

نظرات  (۲)

۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۶ پلڪــــ شیشـہ اے
وای این قدر ستمه این ضدحال های این جوری.دلش میگیره آدم شدید.
پاسخ:
ها؟ ستم؟؟؟؟
نه بابا اصلاحیه است که نماز با تکبر نخونیم. مثل هرس کردن درخت میمونه. درد داره ولی در کل به نفع درخته..
۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۵۵ پلڪــــ شیشـہ اے
خدا ببخشه من رو اشتباهی نوشتم ستم رو. منظورم همین بود ک گفتید. عین سیلی می مونه ولی به هوش میاره ... از خدا میخوام سیلی خورم ملس نشه که دیگه به یه جایی برسم حالیم نباشه داره بهم تلنگر می زنه.
پاسخ:
چه جمله ی قشنگی!
الهی سیلی خور هیچکسی ملس نشه! :-))))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">