أنارستان

أنارستان
بایگانی

حوصله ی هیشکی رو ندارم! ولم کنید بابا...

جمعه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ب.ظ



پسفردا باید برم جهادی. هیچ انگیزه خاصی ندارم. حتی شاید ترس هم دارم. این چند روز دو دل بودم بین رفتن و نرفتن. در حدی که به دوستانم گفتم نمیام اما الآن میخوام برم. بعد از گوش دادن بیانات حاجی پناهی در تنها مسیر واقعا" به هم ریختم. در حدی که دارم فکر میکنم کاش گوش نداده بودم . انگار هر کاری که تا الآن انجام دادم دود شده و رفته هوا. حتی گریه های روضه هام. نمیدونم روضه ای که آدم برای دل خودش بره گریه ش چقدر می ارزه...

فکر اینکه چه چرت و پرتی میخوام تحویل بچه های روستا بدم آزارم میده.

من عاشششق رنگ مشکی ام برای لباس بیرون. همواره ترجیحم بوده. این روزا اما قاطی کردم. رفتم چندتا روسری رنگی رنگی خریدم و در عجبم که اینارو مثلا" قراره کجا بپوشم آخه؟!


موقع امربه معروف و نهی از منکر اینقدر اطرافیان اذیتم میکنن که دارم سعی میکنم بیخیالش بشم. واقعا" توان این همه درگیری رو دیگه ندارم. بنده خداها اونایی که تذکر میشنون کمتر اذیت میکنن تا این دوست و آشنای مذهبی ما.

یکیشون که میگه: بنا به تجربه من این مدل تذکر دادن هیچ کاری نمیکنه جز اینکه طرف مقابل لج میکنه و بدتر میکنه، هیچ تاثیری نداره جز اینکه دید بدی نسبت به ماها بهش میده...بعد من میمونم و دوست فرامذهبی و حرفای آقا درمورد تذکر لسانی و احتمال قطعی اثر! آخه دلامصب مهربون! دوست عزیزم مگه تو نبودی که منو کشوندی توو بسیج، اونم به زور؟! این بود آرمان های بسیج؟ این بود آرمانهای انقلاب؟!... که با این در اگر دربند در مانند درمانند...والا..


گفتی بسیج و کردی کبابم!...بنظرم یکی از نقاطی که باید تمرکز امربه معروفی شدن رو روش بذارم همین بسیجه...به خدا! مشکل چیه؟! من کی ام؟!

خب عمو جون هر کی یه مدت توو بسیج میمونه دوتا گره از گره های کور انقلاب رو به توهم باز شدن دست کاری میکنه بعدش فکر میکنه کسیه و سرباز امام زمان فداش بشم و از این صوبتا...یعنی یک جوری برادر محترم در جلسه تاکید کرد که خواهران لطفا" در کارها سهیم باشید و دست از این سست عنصری بردارید فلذا فکر کردم بلفرض ارنست چگوارا داره به مانکنای ناخن مانیکور شده میگه بیاید چریک بشید و اونام با تفکر نیگا به ناخناشون میندازن و به این فکر میکنن که اگه بریم چریک بشیم ناخونامون رو چیکارش کنیم ارنست! ارنست..چرا حالیت نیست ارنست...



مستی مراتبی داره، حتما" نباس آب انارو و آب آلبالو و از این جفنگیات باشه که...خیلی راحت یه مسلمون شیعه ی دوازده امامی هم مست میکنه و پدر دنیا رو بدین طریق به باد میده. مثالش گل روی نویسنده این سطور...ساعت بیدار شدن رو گذاشتم روی 12 ظهر با نوای "منم بچه مسلمان" زنگ ساعت...پروژه کتاب تعطیل...شاید هفته ای نیم صفحه تایپ کنم! اووووووونم شاااااااااید...

گوش کردن فایلای کلاس ...تعطیل....

درس و مدرسه تعطیل...ناگفته نماند از نمرات آمده ی این ترم: 10 - 10:25 - 12 - 14 - 19 - 20  ...یه درسم افتادم و باید پروژه بدم خدمت استاد تا پاس بشوم!

پروژه استاد...تعطیییییییل! خسته شدم از بس سرچ کردم و هیچ مقاله ای یافت نشد...

ورزش روزانه...تعطیل...گاها" یکی بود یکی نبود..

آهنگای غیراخلاقی تلویزیون..مشکلی ندارم بابا، بذار پخش شه...

گوش کردن دروس اخلاق...تعطیل

مطالعه دروس مورد نیاز برای ارشد....شات آپ پلیز!

به جاش منم و تلویزیون و شبکه نمایش...باب فریزر و دیفن بیکر نگاه میکنم و به یاد بچگی ها صفاشو عشقه...هرچند که طنزهایش بعد از اینهمه سال رنگ پریده شده کمی..

گیلاس پشت گیلاس تلویزیون و تنبلی میزنم...خدا قبول کند ان شاء الله ..

با این وزن و اوصاف میخوام برم معلمی توو جهادی...بح بح! اگر به این نکته علم نداشتم که کثیری از دوستان وضعشان از من بدتر است به نیت همکاری در بخش "خلا" با دوستان میرفتم.


الان من حال آفتاب پرست با خدایی رو دارم که شدیدا" میخواد همرنگ جماعت بشه تا نه خدا ببیندش و نه سایر دوستان و اهالی و اقارب و ایضا" خانواده ی رجبی. خریدن روسری های رنگی هم احتمالا" از همین فقره ناشی میشه. بالاخره وقتی آماج حمله ی طاووس های چادری قرار بگیرید و وقتی که قدرت ایمانتان کم بشود(البته اگر از اصل ایمانی باشد) دلتون میخواد یه مدت توو چش نباشید. خاصه وقتی که فرمانده حکم تیرتان را صادر کرده باشد.

سفر مشهد من بدبخت هم که کنسل شد. خب خدا بیا و یکباره کربلایم را هم بگیر و راحتم کن یبارکی! والا بخدا...به جان یدونه بچمه اگه بذاری اون دم آخری و بعد از درست شدن گذرنامه و سایرالباقیات سفرو کنسل کنی یجوری دهن خودمو صاف میکنم که ...

بخدا خدا اگه همین دم اولیا هم کربلامو کنسل کنی...دهنم صاف... نکنیا! نکنیا...


آقا من خسته شدم از بس مشد رفتم و هیچی آدم نشدم...شنیده بودم یه عده رو میبرن اونجا آدم میکنن و برمیگردونن. نشنیده بودم یه عده رو ببرن، آدم شدن بقیه رو نشونشون بدن و بهشون بخندن و بگن: عمرا" شما آدم بشی...

آی مشد! تو به امامت بوگو چقد دلوم مشد موخواد! آی مشد تو به امامت بگو که ایی بیچاره چقدر دلش موخواد گنا نکنه و لختی بعدشم تکبر نکنه..

آخ مشد تو به امامت بوگو ایی بیچاره چقدر دلش موخواد 2 روزش مث هم نباشه..مث علی باشه...یار علی باشه...نه خار توو جگر علی باشه..


آخ مشد...قربون یه دونه از سنگای کف حرمت بشم منو با کربلا چکاره؟ منو با کربلا چکاره؟





خدا...من فقط داره حالم از خودم به هم میخوره و از این وضع بی وضعی بی نظمی..اگه راضی هستی به این وضع ...ملالی نیست.

والسلام

فقط توروخدا به حضرت زهرا چیزی نگیا...ضعیف کشی نکنیا...بی سرصدا بفرستم یه گوشه موشه ای از جهنم، قبری..دخمه ای




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۶
أنارستان

نظرات  (۲)

خیلی سخت میگیری...
من چی بگم اونوقت..
سخت نگیر... خدا خیلی بزرگه...

خوبی شما؟!
دختر خوب اینا چیه نوشتی!
به جاش توکل کن توسل کن
ما هیچ کاره ایم در همه ی کارهامون حتی در مبارزه با نفس!
از خدا بخواه کمکت میکنه

کدوم جلسه تنها مسیر بود؟
بگو گوش نکنم اگه قراره این همه حال آدم رو محول الحال بکنه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">