أنارستان

أنارستان
بایگانی

۳۹ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

 

بیمار معلول ذهنی ۳۰-۴۰ ساله، کل جلسه درمانی امروز رو با خنده های گاه و بیگاه روی سرش گذاشته بود.

آخرش پرسیدم رضا چرا امروز اینقدر میخندی؟

رضا: چون امروز آخرین روز زندگیمه  هیع هیع هیع..

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۰۱ ، ۲۱:۲۹
أنارستان

جوان خانواده الف ۳۵ ساله، پدر سه فرزند چند هفته پیش مفقود میگردد.

خانواده به توصیه اطرافیان پی جوانشان را نمیگیرند چون فکر میکنند بخاطر ترانه ایی که برای مهسا امینی خوانده و در اینستا منتشر دولت دستگیرش کرده و اگر پیگیر شوند و سر و صدایی شود دولت لج میکند و برای فرزندشان عواقب سختی دارد.

.........

یک هفته ایی میگذرد. در ایست بازرسی پلیس خودرویی را متوقف میکند و طلب مدارک از صاحب خودرو. عکس مدارک با چهره راننده تطابق ندارد.

راننده بازداشت میشود. بعد از استعلام مشخصات ماشین و پیگیری با خانواده جوان ۳۵ ساله تماس گرفته میشود و راننده تحت فشار برای توضیح پیرامون خودرو اعتراف میکند که رفیقش صاحب ماشین( همان جوان ۳۵ ساله) را به ضرب گلوله کشته چرا که حاضر نبود خودرواش را به او بدهد.

پلیس را به محل جنازه سوخته مقتول میبرد و کم کم ابعاد قضیه مشخص میشود.

............................

با پخش شدن حقیقت بین طوایف دو خانواده، خانواده مقتول با هر آنچه در دست دارند به خانه های خانواده قاتل هجوم میبرند. گرچه خانواده قاتل از قبل خانه هایشان را از ترس جان به مقصد نامعلومی ترک کرده بودند...

دو خانواده در هم ریخته و متلاشی بخاطر اعتیاد و میل به سرقت یک نفر...

 

 

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۱ ، ۲۳:۰۶
أنارستان

 

 

با هر بار اعلان اخبار و شبکه های مختلف تلویزیون پیرامون کم کردن درجه بخاری و صرفه جویی در مصرف، خانم والده یک درجه از شعله ی بخاری میکاهد. با غصه فراوان و نگرانی در چهره اش به سمت بخاری میرود، بعد هم با نگاه گلایه آمیز خطاب به ما : رعایت کنید! مردم در سختی اند!

به گمانم شعله ی بخاری خانه در فصل پاییز بیش از درجه فعلی بود. کافی است چند اعلان دیگر به گوش ایشان برسد تا به جای بخاری چند شمع در اقصی نقاط خانه برافروزند.

ما هم بخاطر آن حس رضایت در چهره و آرامش وجدان خانم والده که فکر میکنند با هر چه کم کردن شعله بخاری خویش، چراغی در خانه ی غیر روشن میکنند چیزی نمیگوییم و یک لایه ژاکت اضافه میکنیم. 

اوضاع طوری شده که دمای بیرون خانه از نظر اهل منزل بسی گرمتر از اندرون است.

 

عاجزانه از مسئولین استدعا داریم که اعلان و هشدار را هم به صورت هوشمند مدیریت کنند. مثلا در خانه همسایه که در فصل زمستان با پیراهن ساحلی تردد میکنند روزی پنج اعلان پخش شود، در خانه ما که اهل منزلی نیست و چند گوله پتوی متحرک این سو و آنسو میروند نهایتا دوبار در ماه اعلان روی آنتن برود...

با تشکرات قبلی.

 

 

۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۳
أنارستان

 

 

بعد از دو هفته آنفلوانزای جانفرسا برگشتم سرکار و در بدو ورود با سوال فلسفی بیمار عزیزم روبه رو شدم.

بیمار(با بغض): من نمیدونم چرا زندگی باید اینطور باشه که مثلا شما اینقدر خوشحال و سرحالید و من این همه بدبختم.

من: چرا بدبختی؟

بیمار(با نم اشک): بخدا پام اینقدر درد میکنه دیگه کلاس کاراته نمیتونم برم.....

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۱ ، ۱۹:۴۳
أنارستان

 

روز خود را چگونه آغاز کردی؟

در حال دعوا کردن با یک مدیر محترم فرهنگی.

روز خود را چگونه به پایان میبری؟

بسی سبکبال، بسی آسوده

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۱ ، ۲۰:۵۲
أنارستان

 

 

گوشه هایی از عملکرد جماعتِ:

دین ما انسانیت، مرام ما حقوق بشر.

زیبارویان مجازی

مهربان های کلیپ های ۳۰ ثانیه ایی

چالش پردازان تیک تاک

دلبرهای میکاپ های نوود

دلرنجه های آزار حیوانات

گریه کنندگان کمبود غذای سگ و گربه

آزادیخواهان بوسه های آهسته در خلوت نمناک کوچه ها

همان ادم های لایت مارلبرویی...

همان ها که غمگین اند برای خواهرامون

معترضین به جنگ و جنایت در هر گوشه ی عالم

دونر های آغوش صولتی

...

● پیروان شاعران میمون باز ●

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۷ دی ۰۱ ، ۱۴:۵۶
أنارستان

گفته های قاتل شهید روح الله عجمیان در دادگاه: چاقویی که همراهم بود را برای کندن زمین و کاشتن گل سر قبر پدرم تهییه کرده بودم.

(شاید فکر کنید طنزه، اما کاملا واقعیه)

 

 

من چاقوم رو گذاشتم و به اندازه دوتا بند انگشت، نه اینکه ضربه بزنم، فقط فشار دادم!!

....

دقت کنید که روحیه چقدر لطیفه، ضربه ایی در کار نبوده فقط به ارامی چاقو رو توی تن شهید فشار داده...برید توی اینستا جامه بدرید که قاتل مظلوم اهل ضربه نبود، اهل فشار دادن ملایم چاقو بود.

 

خیلی ملایم...خیلی لطیف..خیلی نایس

 

 

لعنت الله علیهم اجمعین

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۷ دی ۰۱ ، ۱۲:۱۱
أنارستان

 

 

 یه زمانایی هست در مشاوره که هم پدر و هم مادر شروع میکنن به غر زدن. به زمین و زمان گیر میدن و به باد و آب غر میزنن. پدر میگه این خانم من یه کم از وقت خوابش نمیزنه به درس و مشق بچه ها برسه. مادر میگه همسر من اصلا نیست که منو حمایت کنه. هر دو تا حدی حق دارن. اما اشتباه هم دارن. وقتی این اشتباه بهشون گوشزد میشه و تذکرات لازم جهت تغییر رفتار...بازم شروع میکنن به غر زدن و داد و بیداد. 

اما چرا اینکار رو میکنن؟

غر زدن یه واکنش دفاعیه. انسان تمام تلاشش رو میکنه تا با غر زدن تکلیف رو از خودش ساقط کنه و بندازه گردن دیگری. چون پذیرفتن اشتباه یعنی ساعت ها زمان گذاشتن برای اصلاح

یعنی اتلاف انرژی

یعنی سختی

انسان رفاه زده از این سختی تا حد ممکن دوری میکنه.

گاهی حتی افراد طلاق رو به تمرین برای اصلاح خودشون ترجیح میدن..

پذیرفتن خطای خود یکی از سخت ترین مدل های پذیرفتنه. برای همین انسان ترجیح میده حتی زندگیش رو نابود کنه و جدا بشه اما این رو نپذیره.

گاهی منشاء خودکشی ها هم همینه...

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۱ ، ۲۲:۳۹
أنارستان

 

یکی از شاخصه های سلامت روان

غرنزدنه..

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۱۵ دی ۰۱ ، ۲۰:۱۱
أنارستان

 

یه تابستونی بود من شروع کردم به بافتن یه شالگردن و عکسش رو توی اینستا گذاشتم

حاج خانم تیستو فرمایشات کردن که چه زمان شال بافتنِ وسط تابستون؟!

هیچی دیگه، اومدم از همین تریبون خدمت حاج خانوم تیستو عنوان کنم که اون شالگردنه تقریبا به نیمه رسیده ...

 

 

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۱ ، ۰۰:۲۶
أنارستان