اگر خدا بخواهد...

اگر خدا بخواهد پنجشنبه ی آینده عازمم. طلب حلالیت از همه دوستان آشنا و ناشناس..

اگر هم نطلیبند ...

حق دارد

آهای مردمی که عصر ظهور را خواهید دید، آقای ما، رهبر ما در سال 1394 سید علی خامنه ای، حق داشت که بگوید که شب ها از دغدغه فرهنگی از خواب میپرد. اگر در عصر شما تعدادی دفترچه پیدا شد که تویش نوشته بود این حرفها الکی ست و فرهنگ خوب بوده و دغدغه ای نبوده دروغ گفته، آن دفترچه خاطرات را بسوزانید...من از ورای زمان با شما سخن میگوید;

اینجا یک من هست که از چیزهایی که در عرصه ی فرهنگ دیده، به خود میلرزد، از خواب میپرد، قلبش درد گرفته، به فراموشی دچار شده در حدی که دیروز به مادرش نگاه میکرد و نمیتوانست بفهمد که این زن کیست..
اینجا یک من هست که در روضه دیگر گریه نمیکند، بغض میکند و میترسد صدا به گریه بلند کند ، چون میداند حسین علیه السلام را همین گریه کنندگان کشتند..
اینجا یک من هست که تهوع اش گرفته از کسانی که در عرصه ی فرهنگی کباده میکشند و نام شهدا را یدک میکشند و راه شهدا را لجن مال کرده اند...
اینجا یک من هست..
تا مرز جنون رفته و برگشته...

اینها را نوشتم تا در لابه لای صفحات مجازی مدفون شود...
شاید روزی مظلومیت امام و رهبر ما آشکار شود...

کاش...فرج همین اکنون بود....

دلتنگی

چقدر دلم برای محیط ساکت اینجا تنگ شده است...آرام و خلوت و بی دغدغه...از حال ما اگر بپرسی ای دوست، همچون قوطی کنسروی که زیر چرخ وانت مانده آبادم..
دهانم نه به نغز باز میشود، نه به لغو...دهانمان اگر بپرسی با خاک خاکریزهای فرهنگی یکسان شده است..
بچه ها زحمتش را کشیدند، بچه های فرهنگی...
خط مقدم انقلاب اینبار گل به خودی زد..
گل به خودی..
دلم شعرهای لنگرودی را میخواهد..