أنارستان

أنارستان
بایگانی



پسفردا باید برم جهادی. هیچ انگیزه خاصی ندارم. حتی شاید ترس هم دارم. این چند روز دو دل بودم بین رفتن و نرفتن. در حدی که به دوستانم گفتم نمیام اما الآن میخوام برم. بعد از گوش دادن بیانات حاجی پناهی در تنها مسیر واقعا" به هم ریختم. در حدی که دارم فکر میکنم کاش گوش نداده بودم . انگار هر کاری که تا الآن انجام دادم دود شده و رفته هوا. حتی گریه های روضه هام. نمیدونم روضه ای که آدم برای دل خودش بره گریه ش چقدر می ارزه...

فکر اینکه چه چرت و پرتی میخوام تحویل بچه های روستا بدم آزارم میده.

من عاشششق رنگ مشکی ام برای لباس بیرون. همواره ترجیحم بوده. این روزا اما قاطی کردم. رفتم چندتا روسری رنگی رنگی خریدم و در عجبم که اینارو مثلا" قراره کجا بپوشم آخه؟!


موقع امربه معروف و نهی از منکر اینقدر اطرافیان اذیتم میکنن که دارم سعی میکنم بیخیالش بشم. واقعا" توان این همه درگیری رو دیگه ندارم. بنده خداها اونایی که تذکر میشنون کمتر اذیت میکنن تا این دوست و آشنای مذهبی ما.

یکیشون که میگه: بنا به تجربه من این مدل تذکر دادن هیچ کاری نمیکنه جز اینکه طرف مقابل لج میکنه و بدتر میکنه، هیچ تاثیری نداره جز اینکه دید بدی نسبت به ماها بهش میده...بعد من میمونم و دوست فرامذهبی و حرفای آقا درمورد تذکر لسانی و احتمال قطعی اثر! آخه دلامصب مهربون! دوست عزیزم مگه تو نبودی که منو کشوندی توو بسیج، اونم به زور؟! این بود آرمان های بسیج؟ این بود آرمانهای انقلاب؟!... که با این در اگر دربند در مانند درمانند...والا..


گفتی بسیج و کردی کبابم!...بنظرم یکی از نقاطی که باید تمرکز امربه معروفی شدن رو روش بذارم همین بسیجه...به خدا! مشکل چیه؟! من کی ام؟!

خب عمو جون هر کی یه مدت توو بسیج میمونه دوتا گره از گره های کور انقلاب رو به توهم باز شدن دست کاری میکنه بعدش فکر میکنه کسیه و سرباز امام زمان فداش بشم و از این صوبتا...یعنی یک جوری برادر محترم در جلسه تاکید کرد که خواهران لطفا" در کارها سهیم باشید و دست از این سست عنصری بردارید فلذا فکر کردم بلفرض ارنست چگوارا داره به مانکنای ناخن مانیکور شده میگه بیاید چریک بشید و اونام با تفکر نیگا به ناخناشون میندازن و به این فکر میکنن که اگه بریم چریک بشیم ناخونامون رو چیکارش کنیم ارنست! ارنست..چرا حالیت نیست ارنست...



مستی مراتبی داره، حتما" نباس آب انارو و آب آلبالو و از این جفنگیات باشه که...خیلی راحت یه مسلمون شیعه ی دوازده امامی هم مست میکنه و پدر دنیا رو بدین طریق به باد میده. مثالش گل روی نویسنده این سطور...ساعت بیدار شدن رو گذاشتم روی 12 ظهر با نوای "منم بچه مسلمان" زنگ ساعت...پروژه کتاب تعطیل...شاید هفته ای نیم صفحه تایپ کنم! اووووووونم شاااااااااید...

گوش کردن فایلای کلاس ...تعطیل....

درس و مدرسه تعطیل...ناگفته نماند از نمرات آمده ی این ترم: 10 - 10:25 - 12 - 14 - 19 - 20  ...یه درسم افتادم و باید پروژه بدم خدمت استاد تا پاس بشوم!

پروژه استاد...تعطیییییییل! خسته شدم از بس سرچ کردم و هیچ مقاله ای یافت نشد...

ورزش روزانه...تعطیل...گاها" یکی بود یکی نبود..

آهنگای غیراخلاقی تلویزیون..مشکلی ندارم بابا، بذار پخش شه...

گوش کردن دروس اخلاق...تعطیل

مطالعه دروس مورد نیاز برای ارشد....شات آپ پلیز!

به جاش منم و تلویزیون و شبکه نمایش...باب فریزر و دیفن بیکر نگاه میکنم و به یاد بچگی ها صفاشو عشقه...هرچند که طنزهایش بعد از اینهمه سال رنگ پریده شده کمی..

گیلاس پشت گیلاس تلویزیون و تنبلی میزنم...خدا قبول کند ان شاء الله ..

با این وزن و اوصاف میخوام برم معلمی توو جهادی...بح بح! اگر به این نکته علم نداشتم که کثیری از دوستان وضعشان از من بدتر است به نیت همکاری در بخش "خلا" با دوستان میرفتم.


الان من حال آفتاب پرست با خدایی رو دارم که شدیدا" میخواد همرنگ جماعت بشه تا نه خدا ببیندش و نه سایر دوستان و اهالی و اقارب و ایضا" خانواده ی رجبی. خریدن روسری های رنگی هم احتمالا" از همین فقره ناشی میشه. بالاخره وقتی آماج حمله ی طاووس های چادری قرار بگیرید و وقتی که قدرت ایمانتان کم بشود(البته اگر از اصل ایمانی باشد) دلتون میخواد یه مدت توو چش نباشید. خاصه وقتی که فرمانده حکم تیرتان را صادر کرده باشد.

سفر مشهد من بدبخت هم که کنسل شد. خب خدا بیا و یکباره کربلایم را هم بگیر و راحتم کن یبارکی! والا بخدا...به جان یدونه بچمه اگه بذاری اون دم آخری و بعد از درست شدن گذرنامه و سایرالباقیات سفرو کنسل کنی یجوری دهن خودمو صاف میکنم که ...

بخدا خدا اگه همین دم اولیا هم کربلامو کنسل کنی...دهنم صاف... نکنیا! نکنیا...


آقا من خسته شدم از بس مشد رفتم و هیچی آدم نشدم...شنیده بودم یه عده رو میبرن اونجا آدم میکنن و برمیگردونن. نشنیده بودم یه عده رو ببرن، آدم شدن بقیه رو نشونشون بدن و بهشون بخندن و بگن: عمرا" شما آدم بشی...

آی مشد! تو به امامت بوگو چقد دلوم مشد موخواد! آی مشد تو به امامت بگو که ایی بیچاره چقدر دلش موخواد گنا نکنه و لختی بعدشم تکبر نکنه..

آخ مشد تو به امامت بوگو ایی بیچاره چقدر دلش موخواد 2 روزش مث هم نباشه..مث علی باشه...یار علی باشه...نه خار توو جگر علی باشه..


آخ مشد...قربون یه دونه از سنگای کف حرمت بشم منو با کربلا چکاره؟ منو با کربلا چکاره؟





خدا...من فقط داره حالم از خودم به هم میخوره و از این وضع بی وضعی بی نظمی..اگه راضی هستی به این وضع ...ملالی نیست.

والسلام

فقط توروخدا به حضرت زهرا چیزی نگیا...ضعیف کشی نکنیا...بی سرصدا بفرستم یه گوشه موشه ای از جهنم، قبری..دخمه ای




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۶
أنارستان
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۶
أنارستان


برای همه ی دوستانی که اینروزها ممکنه با بازاریابی شبکه ای روبه رو بشن:


http://on-networkers.blog.ir


با تمام ادعاهایی که در مورد این شرکت ها میشه، اینکه در سایت وزارت صنعت و معدن تایید شدن و ... . اما فعالیت در این شرکت ها اشکال داره.





۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۶
أنارستان


خیلی گرم است. رودخانه شبیه جنگل های آمازون شده است. ارتفاع گیاهانی که در بسترش رشد کرده اند تا 3 متر هم میرسد. آفتاب تووی چشمانم میزند.حتی از پشت عینک آفتابی هم، امانم را بریده، عینک را برمیدارم، انگار که چشمانم را در هوای شرجی گلخانه اسیر کرده باشم. کنارم قدم برمیدارد و بی توجه به کلافگی من حرفی نمیزند. موزاییک های سیمانی ساحل رودخانه بیرحمانه کف کفش هایم را به آزار پاهایم واداشته اند. بوی نامطبوع رودخانه امانم را بریده...حرف نمیزند...یک گله گوسفند در حال تغذیه از علف های رودخانه هستند. باید مزه ی چندشی داشته باشد. چوپان با عصا بالای سرشان ایستاده. نمیگذارد جم بخورند. باید بخورند.

راه میرویم. هیچ سایه ای نیست. ..حرف نمیزند... سر تکان میدهم! کی بینمان این همه جدایی افتاده بود. دقیقا" از کی؟! یادم نیست.

عاقبت زیر پل میرسیم. نور دیگر چشمانم را نمیزند. می ایستم. زیر پل، جایگاه کارتن خواب ها، چه خنکی خوبی. تصویرت آرام محو میشود. همه چیز واضح است. دیگر به خاطر نور چشمم تار نمیبیند. آرام میپرسم: کی بین ما اینهمه جدایی افتاد؟

 صدایت میخندد. از همان خنده های بچه گانه. میگویی: از همان وقتی که با هم قرار گذاشتیم کارتن خواب شویم. آنهم با کارتن یخچال خانه ی بابایت! خنده ام میگیرد. هیچ کس زیر پل نیست! حتی کارتن خواب ها. سر ظهر است. صدای خنده ام زیر پل میپیچد، چند ماشین با سرعت از روی پل رد میشوند؛ ویراژ ممتدشان صدای خنده ام را میدزدد. باید به راهم ادامه دهم. دوباره، زیر آفتاب...دو دلم...

تصویرت یا صدایت؟








۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۲
أنارستان




اصلا" یک اوضاعی شده که بنده با قبول کامل مسئولیت حاضرم بگم که:

هسته ای مال خودتون، تحریم ها هم همچنان باشن، فقط توروخدا این بندهای جدید و تعهدات و شرط و شروط هارو یه کاریش کنید!!!!!


البته یک بنده خدایی میگفت که: شما میتونی قسم بخوری که قطعنامه جدید به نفع ما نیست و بعد از 2 سال اوضاع بهتر از این نمیشه؟!

که این کلام دهان مارا بست و ناگاه حکیم عمر از گوشه ای دف زنان به مجلس همی درآمد:


گویند ترا بهشت با حور خوشست

من میگویم که آب انگور خوشست

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بشوی

کاواز دهل شنیدن از دور خوشست


اینجا






۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۵
أنارستان


باران گرفته بود. اولین باران پاییزی بود شاید. دانه های درشتش به شیشه میخورد.  فکر درس را از من گرفته بود. مداد را میگزیدم و سعی بی نتیجه ای برای تمرکز بر درس داشتم. کتابها را به سمتی هول دادم، چادرم را سرم کشیدم و دویدم تووی خیابان...با قطره های باران دست دادم. با کف دست و نوک انگشتان دانه دانه شان را نوازش دادم...صدای پا روی زمین خیس...برگ های خشک نم خورده، قمری های پف کرده...

از هجوم اینهمه احساس ناب در پوست خود نمیگنجیدم، تنم از هیجان لذت ناب بارها لرزید، پاهایم از روی چاله های کوچک پر آب بارها پرید، به پارک سر خیابان رسیدم...برگ ها همه شسته...هنوز سبز، سیزی خیس...عین جوهر سبز خطاطی آقاجون بر کاغذ روغنی...چه عطر دل انگیزی بوی چوب خیس... چشمانم را بستم و همه حس شدم، کفش های عابران شدم در تکاپوی فرار از باران...شرشر باران شدم بر تن برگ ها، جوی پر آب شدم پر از خروش و هباهو...آجر خیس خورده شدم و پای نازک تر شده ی گنجشکان..قلبم از لذت فشرده شد، شکافت...چشمانم را باز کردم...تصویر تو در باران، با من...آمد...رفت.

کمرم تا شد. روی صندلی خیس...چادرم رنگ گرفت. رنگ زنگ قهوه ای آهن...




۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۱
أنارستان



برای پنجشنبه های با شهدا. بدون من حتما" بهشان سخت میگذرد :-)) برای همین یحتمل دعا می کنند که زود برگردم، و هیچوقت از پیششان نروم. مگرنه؟!




یک گوشه از بهشت



اینروزها اگر گذارتان می افتد به درخت هلوی داداش ما یکخورده آب بدهید که خشک نشود. هر سال مهر که برمیگردم کلی زرد و بیحال شده، لطفا" مواظبش باشید.


درخت هلوی بهشتی



۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۰
أنارستان



.
 یک مسئله هم مسئله‌ی داخلی ما است که مسئله‌ی مذاکرات هسته‌ای است.

چند نکته را در زمینه‌ی این مسئله لازم است عرض کنم. نکته‌ی اوّل تشکّر از دست‌اندرکاران این مذاکرات طولانی و نفس‌گیر است، رئیس جمهور محترم و بالخصوص هیئت مذاکره‌کننده که حقیقتاً زحمت کشیدند و تلاش کردند؛ چه این متنی که تهیّه شده است، در مجاری قانونی پیش‌بینی‌شده‌ی خود تصویب بشود و چه نشود، اجر آنها محفوظ است؛ این را به خود آن برادران هم از نزدیک عرض کردیم. البتّه برای تصویب این متن، یک مسیر قانونیِ پیش‌بینی‌شده‌ای وجود دارد که باید این مسیر را طی کند و خواهد کرد؛ ان‌شاءالله. انتظار ما این است که دست‌اندرکاران، با دقّت مصالح را -مصالح کشور را، مصالح ملّی را- در نظر بگیرند و آنچه را تحویل ملّت خواهند داد، بتوانند با گردن افراشته، در مقابل خدای متعال هم ارائه بدهند.

 نکته‌ی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حول و قوّه‌ی الهی، اجازه‌ی هیچ‌گونه سوءاستفاده‌ای از آن داده نخواهد شد؛ اجازه‌ی خدشه‌ی در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد؛ قابلیّتهای دفاعی و حریم امنیّت کشور، به فضل الهی حفظ خواهد شد، اگرچه میدانیم دشمنان بر روی این نقطه‌ی بخصوص، تکیه‌ی زیادی دارند. جمهوری اسلامی، در زمینه‌ی حفظ قابلیّتهای دفاعی و امنیّتی خود -آن‌هم در این فضای تهدیدی که دشمنان برایش به‌وجود می‌آورند- هرگز تسلیم زیاده‌خواهی دشمن نخواهد شد.

 نکته‌ی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید: از ملّت مظلوم فلسطین، از ملّت مظلوم یمن، از ملّت و دولت سوریه، از ملّت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرین، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطین؛ [اینها] همواره مورد حمایت ما خواهند بود..


دلگزمی عیدانه ای بود.







۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۲
أنارستان


راه نقض عهد مثل:


اینجا لطفا"



هر یک از اعضای 1+5 می‌تواند مدعی نقض تعهدات از سوی ایران شود، این ادعا به کمیته حل اختلاف ارجاع می‌شود و در صورت حل نشدن موضوع طی 30 روز، تحریم‌ها به صورت خودکار بازمی‌گردد.



ینی اگه هر کدوم از این کشورا تشخیص بدن که ایران از شرایط عهدنامه عدول کرده و ایرانم ظرف 30 روز نتونه ثابت کنه که عدول نکرده، تحریما برمیگردن.

خاکبرسری در این حد که اصلا" لازم نیست اونا مدرک ارائه بدن که ایران از تعهدات پاشو اونطرف گذاشته و فقط تشخیصشون کافیه..اما ایران در صورت ثابت نکردن و مدرک نشون ندادن..ای خدااااااا





اینا فقط استنباطات یک آدمه از همه جا بیخبره و هیچگونه ارزش حقوقی نداره

و ممکنه همش غلط باشه. پس خودتونو ناراحت نکنید.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۷
أنارستان




بالاخره بازدید از مراکز نظامی داریم یا نداریم؟!

این چیه پس؟!


داشتم اخبارو نگاه میکردم، یه آقاهه در کنفرانس خبری از وندی شرمن پرسید بعد از 10 سال که زمان توافقات به پایان میرسه چه اتفاقی

می افته؟!

واسه منم سوال پیش اومد، بعد از 10 سال چه اتفاقی می افته؟

چرا ما نباید صادرات نظامی داشته باشیم؟؟

بعد از ده سالی که ما صنعت هسته ای رو به حالت رکود درآوردیم و هیچگونه توسعه برنامه ی موشکی نداشتیم چه اتفاقی می افته؟!

اصلا" چرا برای اونا برنامه ی موشکی ما مهمه؟!

اصلا" چرا در توافق هیچگونه تعلیق برنامه ی موشکی آمریکا نداریم؟؟؟

واقعن مهمه؟!

بعد از ده سال قراره چه اتفاقی بیفته؟

میدونی اینا منو یاد چی میندازه؟! یاد اینکه:


یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیشکی نبود. تووی یه دهکده ای بین خان بالا و خان پایین دعوا شد. تا اینکه آذوقه ی غذایی شون تموم شد و نتونستن به دعوا ادامه بدن. اومدن پای یه کاغذو امضا کردن، تووی کاغذ نوشته شده بود خان بالا تا یکسال هیچی نکاره و درو نکنه به جاش در طول این یه سال خان پایین از پنیر و کره ی ده شون که خیلی معروف بودن بهشون بفروشه...بعد از یکسال موعد دعوا که رسید..

...



یکجایی توو اخبار ساعت 14

 امروز گفتن: محدودیت های تحریمی برداشته شده ، و اگه کسی (یعنی کشوری) این قاعده رو رعایت نکرد ایران میتونه شکایت کنه و بعد به اون شکایت رسیدگی میشه و اگه درست بود به کشوری که قانون رو رعایت نکرده باشه میگن که لطفا" قانون رو رعایت کن!! حالا ببینید طرف حساب ایران چندتا کشور هستن که هر کدوم ممکنه در این زمینه ایران رو به چالش بکشونن، در زمینه ی عدم رعایت لغو تحریم ها... و هر بار ایران باید با یه تیم مذاکره کننده بیاد و بره و دادگاه و دادگاه کشی. بیاید امیدوار باشیم این کشورهای روبه رو اینقدر با خدا باشن که از این کارها نکنن!!!!


در مقابل...هر کدوم از کشورهای 5+1 که احساس کنن جایی از ایران خطرناکه و فعالیت هسته ای تووش انجام میشه رو میتونن بیان بگردن یا چه میدونم میتونن توافقات خود رو از حالت توقف به اجرا در بیارن و ...


هعععععی روزگار...بنده نه متن توافقنامه رو خوندم و نه زبان پولتیکم اونقدر قوی هست که ازش سر دربیارم. همین جسته گریخته هایی که خبرنگارا دارن میگن کلی سوراخ سنبه تووش داره باز میشه وای به توافق و متن اصلش!



بیاید آرزو کنیم آژانس و 5+1 دستشویی های عمومی رو مشکوک تشخیص ندن.



هر چی دارم فکر میکنم که مزیت های این توافق جدید با توافق قبلی چیه و اصن چه فرقی داره؛ متوجه نمیشم. انگار که فقط متن و مفاد رو پیچیده تر نوشتن تا در زمان این 24 روز کسی نتونه ازش سر دربیاره

یا چمدونم مثلا" بازرسی نظامی رو گفتن که؛ اگر "تشخیص دادن" بازرسی بشه و ...و یک نیس بگه فرق اینا چیسته؟!!! و


فوقع ما وقع.





اینا فقط استنباطات یک آدمه از همه جا بیخبره و هیچگونه ارزش حقوقی نداره

و ممکنه همش غلط باشه. پس خودتونو ناراحت نکنید.





۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۹
أنارستان