أنارستان

أنارستان
بایگانی



ما در رحم مادرانمان رشد میکنیم. رشد اولیه که عمدتا" رشد جسمانی است. در دنیا رشد میکنیم که عمده ی آن رشد روحانی است. یعنی در این دنیا تمام هم و غم باید بر رشد روح باشد. چرا که اگر رشد روحی در این عالم خاکی صورت نپذیرد در عالم باقی به مشکل برمیخوریم. درست مانند کودکی که در رحم رشد جسمانی کافی نداشته باشد و به اصطلاح ناقص و یا عقب مانده به دنیا بیاید. اگر در این دنیا به رشد روح اهتمام نورزیم پس از مرگ عقب مانده ی روحی متولد میشویم. آی آدم ها، در رحم رشد دست خدا بود و شما نقشی نداشتید. اینجا دست خودتان است.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۸
أنارستان


دیشب خواب یکی از سران دولت قبل را دیدم! کافی شاپ زده بود و به مردم شخصا" خدمات میداد. امروز صبح بلند شدم و به قیمت زردآلو فکر میکنم و ایضا" گیلاس! به اینکه چرا دقیقا" کسی حرفی در مورد این افزایش قیمت ها نمیزند و در دولت قبل دهان ها همه بلندگوو بلعیده بلاانقطاع نطق میکردند؟!.. چرا الآن تا میگویی گران است میگویند ..تحریم...تحریمیم! چرا در دولت قبل نمیگفتند!؟

و عاقبت اینکه ما همواره وقایع را آنطور که بخواهیم تفسیر میکنیم. و احتمالا" آنطور که بخواهند!

من مرد این نیستم که بگویم تا پای جان مقابل تحریم ایست میکنم خیر! بلکم عمررررررررررا" ... ولی اینقدرها هم احمق نیستم که نفهمم تحریم ها را دوستان خودی ابزار کرده اند برای مذاکره...هی میگذارندش روی گلوی مردم و هی فشار... و هی فشار

بله همه ی گزینه های دولت هم روی میز است. علیه ملت!



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۷
أنارستان


از کودک درون یک عدد آدم:

بانوی محترم و با حیایی که گرمای زیاد شما را واداشته جلوی لباست را باز بگذاری ... یقینا" با این اتفاق کوچک نمیشود دمای هوا را حتی 2 درجه جابه جا کرد. حتی اگر از گزینه ی "هیچکدام" در پوشش نواحی مختلف استفاده کنی هم تغییر خاصی ایجاد نمیشود...فوق فوقش یک درجه خنک تر...

پس لطفا" در جواب توصیه ی من، از جمله ی : "خب چیکار کنم گرمه!" استفاده نفرما!...چون من دائم دارم به آن پوشش چسبان وحشتناک گرم مینگرم و فکر میکنم که اگر قاعدتا" راست بگویی و اینننننننهمه گرمت باشد، به جای این "وکیوم 2 پاچه" باید شلوار کردی پایت میکردی!!!




وکیوم 2 پاچه، نام دیگر ساپورت میباشد.



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۶
أنارستان


دلم برای وبلاگ قبلی تنگ شده. تمام نظرات و مطالب ذخیره شده از دستم رفت. گاه گاهی میروم و سر میزنم و مطالب را میخوانم... انگار خانه ی قدیمی ام با حوض کاشی فیروزه ای را فروخته ام و آمده ام تووی یک آپارتمان لوکس و مدرن. بلاگ مکان خوبیست اما به من نمیچسبد. این همه امکانات یک حس بیمزه ای از مرفه بودن را میدهد. چه بیخود! حالا آقا شما بیا و بگو این اداهای عهد بوقی چیست؟!

اما.. من میگویم که...: دلم برای ماهیهای حوض کاشی فیروزه ای تنگ شده... :-(




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۶
أنارستان


تووی این سفر تنهاییم. باید تنها شویم.

زینب (س) هم آخرش تنها شد. آخرش هم تنها برگشت... قانون این دنیاست که بر دل آدم نمیگردد.


اولین تبصره ی عشق هجران است.




نگاه



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۰۶:۰۹
أنارستان



گنجشک گفت: گمان میکنم عاشق شده ام.

ماه گفت: چقدر خوب..آه.. چقدر خوب.

گنجشک گفت: نه! آنقدرها هم خوب نیست...عشق من نه میتواند بپرد و نه میتواند نغمه های زیبا برایم بخواند..

ماه گفت: پس چرا میگویی عاشق شده ای؟!

گنجشک گفت: نمیدانم! چرا من چنین حرفی زدم؟! اصلا" عشق چجوری است؟

.

.

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۷
أنارستان

گزارش: طبق گزارشات واصله با بحران روبه رو شده ایم. انسانی برای حرف زدن موجود نیست. آن مقدار باقیمانده هم تنها به درد همزبانی میخورند. عقربه ها به درجه نگرانی نزدیک میشوند.

من یک انسان بدون تلاش.تمام.

...




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۷
أنارستان


برای بالا رفتن باید نفس رو زیر پا گذاشت. حالا این نفس چیه و دقیقا" چطور زیر پا گذاشته میشه رو من نمیدونم... باید بگردی و پیداش کنی ... بگردی و پیداش کنی. من  مال خودمو پیدا نکردم هنوز. "من عرف نفسه فقد عرف ربه".

اینکه من تابستونا پوتین میپوشم که گرما و سختیش صیقل بده ..ریاضته! ما با زیاضت کاری نداریما!

تا وقتی نعمت داریم به اندازه استفاده میکنیم. ریاضت کشیدن هم عین نفس پرستیه. حواست هست؟... آره! قضیه خیلی سخت تر از این حرفاست!

مشکله! مشکل.



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۲
أنارستان




 

در دل من غم دوران است

یادوار خون شهیدان است

در دل من دیوارها خیس اند

دل من آیه آیه باران است

 

در دلم  همیشه باد می آید

جاده ی طلاییه در یاد می آید

در دل من نامه های تو ردیف

حرف های عاشـ...  نه! فریاد می آید

 

در دل من نسیم جنوب

یک مشت خاک نمک خورده ی خوب

جیغ کشیدن های مرغک هور

بوسه بر خاک، حوالی غروب

 

در دل من شلمچه میجوشد

تاروپود یک کوچه میجوشد

در دل من حسین(ع) و حسن(ع)

طرح یکدانه غنچه میجوشد

 

در دل من فریاد های ولی

کادر بسته ی دست های علی(ع)

در دل من امیه بیدار است

علامت سوال و سفارشات نبی(ص) ..

 

در دل من فاطمه(س) روضه خوان شده است

های بلال! وقت اذان شده است

شانه به موی زینب(س) کاری گران شده است

چشم نرگس به شقایق نگران شده است

 

در دل من سیم های خاردار و

فتنه  و فریادهای عمار و

طرح ماه لرزان در دل چاه

چک چک اشک های کرار و...

 

...

 

دانه دانه برگ های زرد می افتند

خاطرات تلخ و سرد می افتند

فجر و فاطر و زلزال و غدیر

دانه دانه در نبرد می افتند

 

در دلم اشک های خیام میشکفد

فطر آمده، جوانه ی صیام میشکفد

دعای زهرا(س) و نرجس کار خود را کرد

دوباره ذوالفقار از نیام میشکفد

 



دوباره  فتح المبین و مرصاد می آیند

بچه های گردان مقداد می آیند

دوباره همت و باکری، بابایی و دوران

دوباره کاوه و صیاد می آیند


...




 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۳
أنارستان




دوبــــــاره کـــــــــار مــــــــا و گـــــــــره روســـــــری ات را

تمــــــــام هستی ما نشــــــانـــه ای از مـــــــادری ات را

میان عــرصه ی محشر، نگــــــــــاه کن به ما بــــــــــانــــو

نگـــــــــاه نـــــــــاب تو نشـــانـــه ای از ســــــروری ات را

بکش همان دست مجروح به یمن تنزل الملائکة و الروح

به پــــــــــا کن دوبـــــــــاره قیــــــــــــام حیـــــــدری ات را

بـــــــزن آتشی آشــــنــا به دلم، به دل هـای خـــــامـوش

تکـــــــــان بـــــــــده تــــار و پود چـــــادر خاکستری ات را

نشـــــــان فــــــــاطـــــمــــه شــدن را خودت به مـــا بـگـو

مسیــــــر رســـیــــــــدن به شیـــــــوه ی کوثــــری ات را






۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰
أنارستان