چگونه تجربیات قبلی زندگی فعلی ما را در قبضه ی خود اسیر میکنند
تجربیات خود را بررسی کنیم. خوشی ها و ناخوشی ها
نقاط طلایی و نقاط تاریک.
و اثری که بر ما و اقدامات کنونی ما داشته اند.
داده غلط رسانه ایی، شستشوی ذهن که جای خود، نکته اینجاست که انگاره های ذهنی و تجربیات ما نیز بر افکارمان اثر میگذارد.
برای مثال اگر ما در طول زندگی خوشی و شادی را در مهمانی، در مسافرت های جمعی تجربه کرده باشیم اینگونه موقعیت و تصویرها برای ما تجلی شادی هستند در صورتیکه فردی که شادی را در خلوت خود با کتاب تجربه کرده یا در کوهنوردی انفرادی...شاید از مهمانی و مسافرت جمعی تصویری از شادی در ذهن نداشته باشد.
حالا نقطه ایجاد مشکل کجاست؟
در تغییر شرایط
در اتفاقات نو
در همنشینی افراد جدید
وقتی تصور فرد الف از شادی مهمانی جمعی است و تصور فرد ب از شادی خلوت است در همنشینی این دو چه مشکلاتی ایجاد میشود؟
مشکل اینگونه ایجاد میشود که اگر فرد الف عادت خود را مطلق فرض کند، یا فرد ب عادت خلوت نشینی خود و یافتن شادی در خلوت را مطلق فرض کند، فرد الف و ب دچار تعارض و مشکل میشوند.
اما اگر نسبی بودن شادی در تجربیات گوناگون را بدانند میتوانند درصد زیادی خود را با طرف مقابل وفق دهند.
گاهی اصلا مسئله فرد مقابل نیست. فرد الف که اهل شادی جمعی است دچار مشکلی میشود، جمع خانوادگی را از دست میدهد، برای کار به شهر دیگری میرود یا مهاجرت میکند.
و در مواجهه با تنهایی احساسات ناخوشایندی را تجربه میکند
افسردگی
حس طرد شدگی
عدم دسترسی به شادی
ترس
افت کیفیت خواب و ...
علم به نسبی بودن بسیاری از تجربیات به فرد الف این قدرت را میدهد که استاندارد های جدیدی برای خود بازآرایی کند و نقاطی از شادی با معیار جدید خلق کند.
______________________________________
ادامه از مطلب: ((چگونه فانتزی ها واقعیت زندگی ما را تحت الشعاع قرار میدهند؟ ))
سلام
در حاشیه پستتون یه سوال برام پیش اومد
امکان فراهم کردن شادی توی خلوت واقعا بیشتر از جمع نیست؟ یعنی این مربوط به پیش زمینه های ذهنیه؟