أنارستان

أنارستان
بایگانی

یک کاردرمان که از شرایط اورژانس متنفره

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۱۴ ق.ظ

 

 

اومدم به یکی از بیمارای هوم ویزیت سر بزنم، بنده خدا بخاطر غلظت زیاد ترشحات حلق و مشکلات بلع دچار حالت خفگی شدن...

هیچی دیگه نیم ساعته همچون کاوه آهنگر دارم قفسه سینه بنده خدا رو به ضرب مینوازم تا پرستار برسه و براش ساکشن انجام بده..

 

الانم نشستم کنار و در حالی که اهل منزل برام انگور و سیب و چای آوردن به ساکشن شدن مریض نگاه میکنم. خانواده خیلی اصرار دارن که حتما پذیرایی ها رو هم بخورم. و نگرانن که مبادا من دچار دل به هم خوردگی بشم...دقت ندارن که من منتظرم تا در کسری از ثانیه به اورژانس زنگ بزنم و از این جهته که چیزی از گلوم پایین نمیره

 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲/۰۷/۰۵
أنارستان

نظرات  (۲)

۰۵ مهر ۰۲ ، ۱۱:۲۱ امیررضا زرندی

من کلاً با فضای بیمارستان مشکل داشتم، چه برسه به اورژانس...

شرایط تنش زا برام اذیت کنندس :\

پاسخ:
برای منم اذیت کنندس، ولی خب اجتنابی نیست گاهی ناخواسته پیش میاد
۰۶ مهر ۰۲ ، ۰۰:۰۵ پلڪــــ شیشـہ اے

سلام و خداقوت

 

اوه

چه موقعیت دلخراشی.

اسم ساکشن میاد، یاد روزا و هفته های آخر زندگی پدر بزرگم میافتم.😢😭😭

 

ان شاالله خدا بهتون سلامتی روحی و جسمی بده. حقیقتا کار بزرگی انجام میدین.

ان شاالله خدا به تن همه بیماران لباس عافیت بپوشونه

پاسخ:
عزیزم💔
متاسفم که برای شما یادآور تلخی بود
ان شاءالله که عاقبت همه مون خیر باشه 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">