ابهامات روزمره
خب امروز بعد از بارها وقت کشی نشستم پای چرخ و دوتا روبالشی برای خودم دوختم
به اضافه سه تا اسکرانچی و یه دونه تل برای ته تغاری
و به روی خودم هم نیاوردم که تمام این کارها رو برای رهایی از حس بد تنهایی
انجام دادم..
شما هم به روی خودتون نیارید..
چند روز پیش بین کامنت های اینستا یک نفر سوالی ازم پرسید و پیشنهاد دادم که بیاد دایرکت برای بحث بیشتر..
امروز پیام داد و چند ساعتی صحبت کردیم
خانم ۴۱ ساله ایی که از مادرش مواظبت میکرد و به همین علت امکان ادامه تحصیل، کار و ازدواج مناسب براش فراهم نشده بود تا بحال
و از سمت همون مادر تحت مراقبت، دائم در حال سرکوفت خوردن بود...
کارشناسی یک رشته خوب
ماهر در هنرهایی مثل گلدوزی، خیاطی و آرایشگری...
سعی کردم راهکار کسب درآمد از طریق مجازی رو براش ترسیم کنم
از طرفی حقیقتا دلم شکست و براش ناراحت شدم
مخصوصا اینکه بین صحبت ها نگران بود که وقت منو زیاد نگیره و عذاب وجدان داشت
ما داریم به کجا میریم؟!......