غده سرطانی
پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۰۷ ب.ظ
دردهایی هست که بیرون نمی ریزند، نمی توانی به دیگران توضیحی بدهی، دکتر برایشان نمی تواند کاری بکند ، یا هیچکسی نیست که مراعات حالت را بکند؛ تو نمی توانی به دیگران توضیح بدهی : قلبم شکسته، غرورم جریحه دار شده،باورهایم خرد شده و ریخته پایین . آن ها می مانند درون آدم، مثل غده ی سرطانی رشد می کنند و بخشی از توانایی تو را می گیرند،بخشی که برگشت ناپذیر است و قابل رویت هم نیست و چه سخت که همه ی ما این تجربه را داشته ایم ! چه سخت! چقدر سخت! و نتوانسته ایم به راننده های بداخلاق با ایما و اشاره بفهمانیم چه دردی تمام تن ما را در آغوش کشیده و چقدر این آغوش تنگ و ملال آور است.
(از یک وبلاگ دیگر)
۹۶/۰۴/۰۱