فصل مشترک
پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۰۴ ب.ظ
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی است
که آنچه در سر من نیست، بیم رسوایی است
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند
همیشه زخم زبان، خونبهایی زیبایی است
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی است
شباهت من و تو هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی است
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریایی است
...
اولین شعر از "کتاب" فاضل نظری.
این روزها، متن ها و نگارش ها به نظرم پیش پا افتاده میان! کتابی از یک نویسنده ی بنام میخوندم و هیچ زیبایی در نوشتار نمیدیدم، با اینکه قبلا" بسیار از اون کتاب محضوض شده بودم. این به چه معناست؟! نمیدونم!
۹۶/۰۱/۱۰