یک ایمان منکسر
چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ق.ظ
از هر چیزی متصل به تو متنفرم، نه تنفر لغت مناسبی نیست. حسی از تهوع یخ زده، یک لرز عمیق دردناک...اشمئزاز گلو با فعال شدن حافظه...از تک تک رفتارهایت...از مدل راه رفتن و خم کردن تنه به چپ و راست که من تووی ذهنم فکر میکنم یک مدل تواضع و "من چاکرم" مختص توست که هنگام نیاز به چاپلوسی به کار می آید....از خواهرت و اداهای شبیه به تو و تویی که دائما" خواهرت را متنفرانه تمسخر میکردی و از خودم که نفهمیدم که انسان بی در و پیکری که زیرآب خواهرش را هم بزند به چون منی چرا باید صادق باشد؟
از اداها،
از مدل گرفتن گوشی ات...
نفرت دارم...
و در تب این آتش میسوزم...
من به گناه تو میسوزم
و تو خوشحال از تمام پل هایی که گند زدی و خراب اند هنوز برمیگردی، سوت زنان...
۹۴/۱۱/۲۱