دلم میخواهد گاهی..
يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۱۷ ب.ظ
با همین سادگی، بروم پی گوسفند ها
و تمام غصه ام پیدا کردن علف های تازه باشد
برایشان
مواظب آن یکی باشم که تا چند روز دیگر بچه اش میشود
و پارچه پیچش کنم..
و آن بره ای را که تازه به دنیا آمده
تووی خورجین روی دوشم بیندازم
در سراشیبی ها..
عصرها زیر یک درخت بلوط کنارشان..
لم بدهم زیر سایه
و
نــــــــی
که بلد نیستم بزنم، شاید آواز برایشان ..
غروب ها ..
وقت برگشتن به ده و غروب آفتاب
پشت کنم به مغرب و با لهجه ی لری بگویم:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا..
و گوسفندها دانه دانه اشک بریزند و با من دعا کنند
که کی بشود یکیشان را بفروشم و
...
۹۴/۰۶/۰۸
سلام دوست گرامی...