نفس نفس من..
جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۲۱ ب.ظ
دوباره دلم پر میزند به هوای حرم
منم که میان گدایان تو از همه...بی سر و پا ترم
با همه ی بدی هایم دلم بدجوری هوای کربلا کرده. وقتی خود را با آنانی که تاکنون به زیارتت آمده اند قیاس میکنم هجمه ی حقارت استخوان هایم را به درد می آورد. یا کسانی که تووی مسیر مینشینند و التماس میکنند زوار یک لیوان آب از دستشان بگیرند...به ذره ذره ی خاک آن مسیر غبطه میخورم..غبطه واژه ی مناسبی نیست..این درد که گلویم را میدرد من نمیشناسم، تو میشناسی...تو!
میشود امسال و هر سال و تا ابد و ... مرا هم به شمار آوری؟...
خاک پای زائرانت سرمه ی چشمانم..مرا هم ببر...مرا هم بخر
حسیـــــــن! مسافر جا مانده را با خودت ببر..
۹۴/۰۴/۱۲