حسن مرکز شماره ۹ چیه؟
کسی کاری به کار کسی نداره
مثل خونه ست
صبح ها بچه ها آهسته آهسته جمع میشن
با آرامش کنار هم صبحونه میخورن
و مهم نیست که حتما راس ساعت ۸ حضور بزنن
مثل الان که ساعت ۸:۳۸ ست و تازه صدای استکان نعلبکی از آشپزخونه میاد.
برخلاف مراکز شبانه روزی که افراد به شدت وابسته به دیگرانن و تلاش میکنن تا حد امکان از اطرافیان خدمات بگیرن اینجا استقلال داشتن الگوی رفتاری و کمک گرفتن رذیلت حساب میشه. برای مثال دختر خانم جوانی هستن که با وجود دو پای دارای معلولیت از پدر و نامادری سالمند مواظبت میکنن. وقتی ازش سوال میپرسم که چرا سایر خواهر برادرها در این زمینه کمک نمیکنن شکایتی نداره و مواظبت رو وظیفه ی خودش میدونه
مرکز شماره ۹ یک منزل قدیمیه با چند اتاق که درها جداگانه به ایوان و حیاط بازمیشن،
اولین اتاق سمت راست کلاس فرش بافیه
دیوار پوشیده از کارهای دستی بچه ها،
یک دار قالی چوبی بزرگ و فرش ابریشمی خوش نقشی بالای دار در حال تکمیله.
مربی فرش بافی خادم و سرایدار مرکزه. صبح بعد از آماده کردن صبحونه بچه ها کلاسش رو شروع میکنه و در کنار اون حواسش به تمیزی مرکز، رفت و آمد ها، دقت در قاطی نشدن دمپایی ها و ... هست.
بار اولی که بصورت رندوم دمپایی مشکی با گل های فرفری رو انتخاب کردم، بعد از دو ساعت جست و جو با یک جفت دمپایی به اتاقم اومد و گفت خانم شما دمپایی جودکی رو اشتباه برداشتید. با تعجب گفتم چه فرق میکنه؟ حالا جودکی یک دمپایی دیگه میپوشید شما چرا زحمت افتادید؟
گفت: نه! آخه دمپایی ها پاشنه کوتاه بلند دارن مناسب پای جودکی ساخته شدن. تازه فهمیدم چرا موقع راه رفتن با دمپایی های گل فرفری پاهام لق میزنه ..