أنارستان

سیر تطور فرشته

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۲۶ ب.ظ

حین درگیری های اخیر، یکی از دوستانم، فرشته خانم، غمگین بود از اینکه نمیتواند نقش موثری در خدمت رسانی داشته باشد. تحقیق و بررسی کرد و بعنوان کمک یکی از بچه های شیرخوارگاه را بصورت موقت به سرپرستی گرفت.

 

با این دوست کجا آشنا شدم؟ اردوی جهادی حدود سال های ۹۶ - ۹۵ در دور افتاده ترین روستاهای کرمانشاه. در چه لوکیشنی؟ 

سرویس بهداشتی نیمه تخریب شده ی مدرسه ایی بدون حیاط با ویو کوه های پوشیده از بلوط.

حالا چرا آنجا؟

چون همینکه آمده بود بالای درب ورودی سرویس بهداشتی را با چادرش کاور کند دستش به لانه ی زنبور های قرمز خورده بود و نیشش زده بودند..

من هم مجبور شدم کل آن بعدازظهر را که سایر دوستان در حال تدریس الفبا به بچه های مدرسه بودند گوشه ی حیاط بغلش کنم و دلداری بدهم که نمیمیری!

جیغ و دادش که زیاد میشد و تلاش میکرد بفهماند که واقعا درد دارد جهت همدردی مضاعف میگفتم نهایتا انگشتت را قطع میکنیم به جاهای باریک نمیرسد خیالت راحت.

 

حالا فرشته ی نازک نارنجی کودک چهارماهه ایی با چندین‌ نوع بیماری را به سرپرستی گرفته و از این بیمارستان به ان بیمارستان پیگیر بهبود اندک در وضعیتی است که قریب به اتفاق پزشکان فکر میکنند عمرش به دنیا نیست.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۴/۲۰
أنارستان

نظرات  (۲)

خداوندا

 

منم آرزو دارم کاری بکنم

پاسخ:
ان شاءالله قسمت بشه

زنبور قرمز واقعا خطرناک نیست؟:))

پاسخ:
واقعا خطرناکه :))))) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">