أنارستان

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

علیرغم میل باطنی به دیدار دوستی قدیمی رفتم. خیلی هم علیرغم نبود البته، بیشتر از جنبه ی احتیاط رفت و آمدها را کمتر از قبل کرده ام چند درصدی هم خستگی ناشی از کار و گرما باعث میشود بیشتر به حفظ انرژی فکر کنم تا هدیه کردن آن در موقعیت های مختلف.

 

چند ساعتی نشستیم و حرف زدیم، چای خوردیم و سوهان قم که همکارش آورده بود. بعد از چالش های مختلف باز هم در زمینه ایی گره به کارش افتاده بود و بلحاظ اعتقادی نمیتوانست شرایط را هضم کند‌. شاید هم برداشت من از بیرون اینست و درجات زیادی با مسائل کنار آمده و این نارضایتی آخرین جرقه های شعله اییست رو به خاموشی.

 

شبیه یک پک کامل از نمیدانم و شاید اینچنین است و شاید آن جور است حرف زدم. بین جملات خنده م گرفته بود که با این همه اما و اگر چه لزومی به صحبت است؟ 

نمیدانم!

چه نیازی به نوشتن است؟!

نمیدانم

تنها حس رقیقی گاهی مرا ترغیب میکند و غالب حالات به این سمت و سو رفته که باید سر به درون فرو برد و اگر ترس از افراط در عزلت نبود نمودار به صفر مطلق میل میکرد.

 

زوایایی از ذهنم دعوت به تعدیل همه چیز میکند و گوشه های دیگری دعوت به انتهای نمودار برای درک عمق های دیگری از سکوت.

 

و حوادث، پیش امدها، اعمال ناگهانی ناخواسته، ذهن را به این سمت سوق میدهد که خیلی هم خبری نیست.

 

چه بدانم؟ فعلا نگاه میکنم تا بعد چه شود.

.................

اینستا را میدیدم، استوری یکی از بچه های دانشگاه که انگار بار اول بود کربلا میرود و با لطافت جزئیات سفرش را توصیف میکرد ...عکس های خودمانی از خوراکی ها، ذغال، دمپایی ها ...

بین تمام کلیپ هایی که این چند مدت نگاه میکردم حس و حالش خیلی به جانم نشست، از ورودی حرم فیلم گرفته با موسیقی متن زیر منتشر کرده بود

 

بگذار...

 

شاید اندکی ظرافت رقیق شدن قلب در مجاورت را به تصویر کشیده بود

شاید پس از این همه دلتنگی و دوری چون آینه مشغول تماشای تو باشم...

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۴ ، ۱۱:۰۲
أنارستان