أنارستان

أنارستان
بایگانی

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

 

 

 

مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا

 

 

 

۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۸:۱۳
أنارستان

داشتم حساب گوگلی که ۲۴ سالگی ساخته بودم رو نگاه میکردم.

هورالهویزه

خیلی وقته دیگه مثل سابق ازش استفاده نمیکنم. 

قبلترها ایمیل میزدم یا توی پلاس مطلب مینوشتم...

همینطور که به اسمش خیره نگاه میکردم یادم افتاد که چقدر هورالهویزه رو دوست داشتم که اسمش رو روی اکانتم گذاشتم

و چقدر زمان میگذره که این حس رو مرور نکردم ..

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۸:۵۷
أنارستان

امروز یکی از بیمارهای کلینیک با شکایت درد پا مراجعه کرد و برای اولین بار بود که میدیدم دختر مهربون با مشکل سی.پی داره از درد شکایت میکنه.

 

پرسیدم چیشدی؟ چرا درد داری؟

قیافه ش رو کج کرد که کار خاصی نکردم ۳۲ کیلو باقالی پاک کردیم ی کم اذیت شدم :/

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۸:۴۹
أنارستان

برای تهییه جهاز من اصلا امیدی به تهییه ی اقلام بزرگ نداشتم. برای مثال فرش موردی بود که از همون اول حذف شد.

البته به خیال خودم حذف کردم و بعد نمیدونم از کجا یک بزرگواری پیدا شد دو تخته فرش عالی هدیه کرد. 

من خیلی در چند و چون ماجرای خرید فرش نبودم و نمیدونستم این خیر کیه!

ایشون به واسطه ی یکی از دوستان معرفی شدن.

دیروز از احوالات این خیر محترم پرسیدم که چطور شد این هزینه رو صرف کردن؟

دوستم اینطور توضیح داد که ایشون خانم جوانی هستن و خیلی ثروتمند...از اونجایی که قبل از ازدواج وضع مالی خوبی نداشتن وقتی ماجرای این نسترن خانم رو شنیدن براشون مهم بوده که چیزی از جهازش کم و کسر نباشه و از این جهت پیگیر تهییه ی وسایل شدن...

داستان عجیب و جالبی داشت زندگی این خیر

برام سوال شده بود که با وجود اختلاف مالی شدید بین دو خانواده چطور خانواده پسر راضی شدن! که توضیحات دوست جان من رو به این نتیجه رسوندکه علیرغم همه ی ناملایماتی که در بحث ازدواج میبینیم و میشنویم داستان زیبایی هم در پرتو محبت خدا وجود داره

 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۸:۳۴
أنارستان

اگه به من بگن برای سمینار یا یک برنامه فرهنگی محتوا بچین راحت اینکار رو انجام میدم. اگه ازم بخوان که در چند حوزه کتاب مناسب معرفی بکنم هم از عهده ش برمیام. میتونم بگردم و ابزار مناسب برای یک کار دستی رو تهییه کنم و از روی آموزش های مجازی یاد بگیرم که چطور گلدوزی انجام بدم. 

 

اما در مورد جهاز؟! فکر میکردم کار راحتی باشه، که تجربه این چند هفته اخیر به من ثابت کرد که بستن پک جهاز میتونه از بستن برنامه اردوی طرح ولایت هم سخت تر باشه.

 

چرا؟

 

قسمتیش برمیگرده به سلیقه مینیمال پسند من.

برای مثال من هیچوقت نفهمیدم چرا دوستام وقتی عروس میشن دنبال ست کردن فرش دست باف گل صورتی با تابلو فرش راهروی کناری میوفتن وقتی میتونن کل خونه رو موکت کرم رنگ بندازن و با چندتا ابزار چوبی و گلدون فضای دلنشینی به خونه بدن.

 

یا مثلا لزوم خرید سماور، کتری برقی و همینطور قوری کتری لعابی رو نفهمیدم. در واقع میفهمم اما متوجه نمیشم!

 

یا در مورد قابلمه ماهیتابه، با خودم میگفتم دوتا جوون اول زندگیشون نهایتا دو تا قابلمه بخوان و یدونه ماهیتابه دیگه سرویس ده پارچه قابلمه به چه کار آید؟

 

اما بررسی های میدانی به اینجا انجامید که هر فرهنگی زیر و بم های خودش رو داره و مثلا در فلان روستا اگه جهاز دختر از چند نقطه ایراد داشته باشه رسوایی بزرگی بحساب میاد :/

خیلی هم مسئله قیمت نیست. دختر خانم اگه در جهازش خوردروی ۱ میلیاردی داشته باشه اما سماور پر زرق و برق طلایی پسند نباشه اون خودرو اصلا به چشم نمیاد...

 

به اینجای کار تهییه جهاز که رسیدیم من رسما استعفا دادم! 

و همه ی زحمت ها افتاد گردن مادر یکی از دوستان و دوتا دخترش که با در نظر گرفتن بودجه، مسائل شرعی از قبیل دوری از اسراف، در نظر گرفتن بایدها و نبایدهای فرهنگی برای عروس قصه ی ما جهاز تهییه کنن. و به لطف خدا ۹۰ درصد کار تا الان انجام شده و برای ده درصد باقی مونده هم با توکل بر خدا مشکلی نیست :) 

 

عامل دومی که باعث استعفای زود هنگام من شد پروسه ی قیمت گرفتن، مقایسه ی قیمت ها و چونه زدن بود. 

عمده عملکرد من در خرید اینطوره که قیمت ها رو بصورت اینترنتی بررسی میکنم، دو یا سه تا مغازه رو سر میزنم و برحسب کیفیت و قیمت جنسی رو انتخاب میکنم. چونه زدن برای تخفیف؟ هرگز!!!!

اگه فروشنده خانم باشه و قیمت خیلی عجیب غریب شاید. اما در غیر اینصورت حاشا و کلا...

 

هفته اخیر فقط برای خرید چند قلم ظرف حدود ۱۰ الی ۱۲ فروشگاه رو گشتیم، تنی چند از دوستان به حالت عمودی و من به فرم وَ سِیقَ الَّذِینَ...ان شاءالله که إِلَى الْجَنَّةِ .

همین یکی دو ساعت پیش بود که دوستم زنگ زد و گفت آماده باش که فردا بعدازظهر هم برویم و من با تعجب که مگر دیگر چه باقی مانده و ایشون فرمودن ملافه و قاشق نمیدونم چی خوری و چند کاسه و بشقاب ضروری هنوز تهییه نشده!

 

و خب اینها برای کسی که تا چند وقت پیش شعارش این بود که اصلا کی گفته و جهیزیه اصلا وظیفه ی زن نیست کمی زیادیه :/ شایدم خیلی زیادیه!!!

 

در هر حال خداروشکر که خرید جهیزیه عروس قصه ی ما به دست یک مینیمالیست رقم نخورد و باز هم شکر که با یکی دیگر از جنبه های اجتماعی فرهنگی زندگی زنان ایرانی آشنا شدم :)

 

و هزار خداروشکر دیگه برای گوشه و کنار این جریان محبت

مثلا خداروشکر بخاطر ماشین لباسشویی نویی که گوشه ی انبار خانه ایی در پاکدشت خاک میخورد و تا خرم آباد سفر کرد.

خداروشکر بخاطر رنده ی دسته نارنجی که فروشنده خیابان بیست متری بعنوان هدیه روی وسایل آشپزخانه عروس گذاشت.

خداروشکر بخاطر اون لحظه ایی که فرمون ماشین دوست قفل کرد و نزدیک بود تصادف کنیم اما هیچ اتفاقی نیفتاد و قس علی هذا :))))

 

 

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۳۴
أنارستان

 

چیکار میکنم؟

در حال تهییه جهازم برای نسترن خانم.

و با مسائل مادی و معنوی پیرامونش سرگرمم.

یکی از اولین نکاتی که در رابطه کار خیریه طور نظرم رو به خودش جلب کرد بحث "حرکت " هست.

حرکت چیه؟ اینکه باید اقدام کنی تا کارها جور بشه.

 

اوایل حدود ۴ تومن توی کارت جمع شد و من هر بار شرمنده مادر نسترن میشدم که خب چیزی دستمون نیست. آخرش خسته شدم و ضروری ترین قلم جهیزیه رو پرسیدم و رفتم که بخرم و بعد از اون بود که مبالغ از دست رفته جبران میشدن. الان ی کارت داریم و ۱۴ تومن!!! قاعدتا طبق حساب کتاب مادی نباید اینطور میشد ولی خب ...

 

یک نکته ی دیگه ایی که نه تنها در این کار بلکه سایر کارها هم ذهنم رو مشغول میکنه بحث هدفه! من چرا دارم اینکار رو انجام میدم؟

اینکه کلی دلیل هست واضحه توصیه های دینی و دلایل نوع دوستانه. اما من بحثم چیز دیگه اییه

منظورم اینه که خودم به چه علتی دارم اینکار رو میکنم؟

بخاطر عذاب وجدان؟

بخاطر حس غرور کمک به دیگران؟

بخاطر جالب و هیجان انگیز بودن در متن اینطور کارها بودن؟

انگیزه های پنهان و زیرزیرکی در کنار انگیزه های آشکار فکرم رو درگیر کرده.

 

به خودم میگم اگه یک روزی بفهمم از این دست کارها فقط خستگیش برام مونده و نیت ها صادقانه نبوده چی؟ 

حال و هوای روح آدم زمان انجام دادن اینطور کارها اصلا چطور باید باشه؟ و از این دست موارد.

 

 

........................

پ.ن: برای نسترن دعا کنید تا زودتر شرایط ازدواجش فراهم بشه.

 

پ.ن ۲: اگه مایل به مشارکت در تهییه جهیزیه هستید هم کامنت خصوصی بذارید که آدرس پیج اینستای مربوطه خدمتتون ارسال بشه :)

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۳۷
أنارستان

 

 

گاهی دوستان در مورد بدی های فضای مجازی مینویسن یا خلوتی فضای بیان و خیلی مسائل دیگه که کاملا درسته

در کنارش اتفاقاتی در گذرها و جویبارهای عبور کننده بین صفر و یک در حال وقوعه که فقط میشه گفت بسی جای شگفتی، هزار الله اکبر، هزار سبحان الله...

اگر اشتباه نقل نکنم آیت الله بهجت رحمت الله جایی گفته بودن در و دیوار هم میتونن راهنما و معلم باشند!

 

بذارید نقل دقیقش رو سرچ کنم

.

.

اگر کسی اهلیت داشته باشد، یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلمش خواهند بود

 

 

ساختار عالم خیلی عجیب و در عین ساده است بنظرم. شاید من اشتباه کنم، نمیدونم.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۴۸
أنارستان

 

 

 

صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند

گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند

 

از برای مقدم خیل و خیالت مردمان

ز اشک رنگین در دیار دیده آیین بسته‌اند

 

کار زلف توست مشک‌افشانی و نظارگان

مصلحت را تهمتی بر نافهٔ چین بسته‌اند

 

یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه

یا به گرد ماه تابان عقد پروین بسته‌اند

 

خط سبز و عارضت را نقش بندان خطا

سایبان از عنبر تر گرد نسرین بسته‌اند

 

جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو

آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بسته‌اند

 

 

حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق

غیر از این گویی خیالاتی به تخمین بسته‌اند

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۹:۰۷
أنارستان