خودش ۳۷ و طرف مقابل چند سال بزرگتر.
نشسته اییم توی دفتر موکت کرده اش و در مورد اتفاقات گذشته صحبت میکنیم..
میپرسم چرا کار را یکسره نمیکنید؟
هم تو مانده ایی هم او...مانعی هم که نیست، حرف اطرافیان هم یک روز هست و روز دیگر نه.
چشمان گردش چرخی میزند و میگوید ای بابا دیگر کار از این حرف ها گذشته، آن موقع که زمانش بود هر کسی توانست سنگی انداخت الان هم که حکم طنز نانوشته ی اقوام را پیدا کرده ایم!
پرسیدم چطور شد که مخالفت کردند؟ علت مخالفت خانواده چه بود؟
میگوید تقریبا هیچ چیز، از شهر دور آمدند خواستگاری با انبوهی از هدیه و چشم روشنی...
شوهرخواهر ها یکیشان رو ترش کرد، دیگری تمسخر کرد که قدش بلند است، آن یکی گفت چیشده که فردی با این دبدبه و کبکبه سراغ ما آمده حتما ریگی به کفش است و ... مادرم از این کنایه ها غمگین شد و پدرم هم توی خودش رفت. این شد که الان میبینی.
یکسال بعد از خواستگاری پدر و برادرم عمرش را دادند به شما، خواهر ها و دامادها هم دنبال کار خودشان هستند. من مانده ام، خانه و زندگی و مادر و خواهر کوچکترم.
نمیتوانم مادر و خواهر را رها کنم، بخواهم هم انگیزه و توان ایستادن مقابل حرف های نامربوط را ندارم، همینطور آهسته و پیوسته زندگی میکنم تا ببینم خدا چه میخواهد. از "او" میپرسم. چشمانش برقی میزند چند لحظه و باز پایین می افتند. او هم هنوز منتظرست...
---------------------------------------
پ.ن: نمیدونم نیازی به نتیجه گیری هست یا خود داستان رساست.
علی الحساب چند نکته در این روایت برای من قابل توجه و بررسیه
اول بحث تمسخرها و تیکه های به ظاهر ساده که چقدر میتونن مخرب باشن. ما یاد گرفتیم که زبونمون رو در مسائل کوچک کنترل کنیم؟ یا حتی به این فکر کردیم که یک " برو بابا توام دلت خوشه" میتونه چه اثراتی داشته باشه؟
دوم بحث دخالت ها. حد و مرز دخالت و عدم دخالت تعریف واضحی در نقش های خانوادگی و اجتماعی داره؟ پدر مادر ها این رو میدونن؟ به فرزندانشون یاد میدن؟ یا خودشون توان اجرا دارند؟ آیا از کودکی حرمت و حریم برای فرزند قائلند؟ و به تبع اون ها سایر اعضای خانواده.
سوم امیدها، انگیزه ها و قدرت پیشرانگی فردی علیرغم ناملایمات و همراه نشدن با رفتارهای سمی . بعبارتی کار خود رو پیش بردن وقتی میدونیم صحیحه. آیا ما توان انجامش رو داریم؟ و اگه نداریم چرا؟
آیا ما مجازیم امور حلال و گاهی واجب زندگی خودمون رو بخاطر سلیقه ی دیگران به تاخیر و تعویق بندازیم. آیا در این رابطه در پیشگاه خدا مسئول نیستیم؟
و .. چهارم رو شما بگید