علاقه ی زیادم به سوریه رفتن را نمیدانم بر چه اساس و معیاری بگذارم...قاعدتا" در رنج معمول نمیگنجد...حضور در سوریه صرفا" جسمانی نیست. با این وضع و حالات درونی اگر سوریه هم بروم توفیری به حالم نمیکند. باز هم سوال و بازهم چاه عمیق ناپیداها...اینهمه سوال و حیرت و سرگشتگی...هیچ چیزی...نمیدانم شاید واقعا" سوریه رفتن بعدی از عروج و خود شناسی بدهد ... ولی اگر منم...بماند!
جایی که تاوان غفلت سربریدن است...
اجالتا" از رفتن به این سوریه واهمه ای دارم ناگفتنی...مثل بلانسبت همان جانور باوفا میترسم از ورود به عرصه ی سوریه ی درون...
آنقدری که روز و شبم را صرف خواندن و نوشتن میکنم، مبادا فکرش از جلوی چشمم عبور کند...
همچون منی در سوریه بیرون هم در میماند..
والسلام