موقت

دوستان عزیزی که پیام خصوصی میذارن و سوال میپرسن، بیان قابلیت پاسخگویی به کامنت خصوصی نداره. فاین تذهبون!؟؟؟

از احتمالات مردنم

خیلی ممکن است حین خواندن یک داستان یا فیلم در مایه های داستان جودی ابوت جان به جان آفرین تسلیم کنم.
یا از افسردگی حاد ناشی از قرارگیری در نقش فوق تراژیک قصه...

سوریه

آخرین باری که دیدمش گفت: شما که مشکلی با سوریه رفتن ندارید؟!

خیلی خونسرد گفتم نه، به گمانم جا خورد.

چند سوال دیگر پرسید که گفتم نه مشکلی ندارم.

بعد با غرور خاصی گفتم: عذر میخوام میتونم منم یه سوال در این رابطه بپرسم؟

- بفرمایید.
+وقتی اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داخل کشور اینقدر نا به سامانه شما چرا همین جا فعالیت نمیکنید؟ احساس نمیکنید سوریه رفتن فرار کردن از مشکلات بزرگ تره؟
- نه

+دلیل؟
مکث کرد
_ یکی از اساتید میگفتن، بعضی وقتا این سوریه است که به ما نیاز داره، اما یه وقتایی هم هست که ما به سوریه نیاز داریم..

کانورسیشن

من: میشه اینقدر ناله نکنی و رضا باشی به تقدیرت؟
خودم: آخه کییییی پنجشنبه ی پاره وقت بین التعطیلین رو میره سر کار!؟ کییییییییی؟
من: تو باید خودت رو با شرایط کار سخت و منظم وفق بدی، مگه شهدا چیکار میکردن؟
خودم: کار سخت و منظم که سودش میره توو جیب یه آدم ...!
من: تو داری به کلی بیمار کمک میکنی.
خودم: دارم به یه سیستم بیمار کمک میکنم، تو خودت که این اوضاع بروکراسی رو قبول نداشتی!
من: میخوای دست روو دست بذاری و هیچ کاری نکنی؟!
خودم: نه! اما از این وضع مزخرف هم خسته شدم..
من: به نظرم که تو زیادی راحت طلبی.
خودم: راحت طلب؟؟؟؟ تو هم اگه بودی سر ماه حقوق نمیگرفتی الان اعصابت مثل من بود! تازه من یکماهه اومدم، همکارای دیگه سه ماهه حقوق نگرفتن!
من:خب چرا نمیری به رئیست بگی؟
خودم: گفتم! حتی به مسئول استانی هم گفتن، اونا میگن که بودجه از دولت نرسیده.
من: عجب!!!
من: الان چیکار میخوای بکنی؟
خودم: چه میدونم، صلوات هدیه کنم به جناب میکائیل!
خودم: خیر سرم میخواستم برم سرکار تا حساب هام رو پاک کنم آماده بشم واسه ی...
من: فک کردی به این آسونیاست؟ تا جیگرت سیاه نشه نمیشه...تازه با این اخلاق گندت عمرا"

خودم:...

هل من معین؟

تنهایی اونم در کنار آدم هایی که دوسشون داری، یا دوستت دارن از بدترین حس های عالمه..

نیو ایج!

اللهم الرزقنا توفیق کار در منزل و حضور اجتماعی به قدر ضرور....
یا معین الضعفا..............................

خلق الانسان عجیبا

وی برای دو ریال حقوق پیزوری هر روز قبل از اذان از بستر برمیخاست!
کاری که در طی 27 سال عمر ناقابل برای پروردگارش نکرده بود!!!

آوومتر تقوا

میفرمان: این کار شما درست نیست و از یک خانم مذهبی بعیده و دور از انتظار بود.

میفرمام: درست یا نادرستش رو خدا تعیین میکنه و نه شما. قضاوت شما در امری که خارج از اون هستید و اطلاع ندارید هم اشتباه محضه!!

(البته این جواب رو ندادم و سکوت کردم. کسی که نمیفهمه نباید جمله اول رو بگه، قاعدتا" جواب من رو هم نخواهد فهمید)


یکی از دلایل فراری بودنم از جمع های .... همین است.

در یک محیط بی دین اگر بخواهند متقاعدت کنند که به میلشان عمل کنی شخصیت و خانواده و دودمان را وسط میکشند.

مثلا" رئیس من میخواهد در حرف ناحقی که میزند از اون مقابل سایر زیردستان حمایت کنم. این کار را نمیکنم و ایشان بعدا" میفرمایند:
از شخصیت شما این رفتار بعید بود، البته انتظار بیشتری هم ندارم!!!

(لطف دارند)

در یک محیط با دین!!! وقتی از تو کاری میخواهند و مطابق میلت نیست و رد میکنی جواب ها به این صورت است:

از شما بعنوان یک مومن بعیده، سعی کنید این نقص را در خودتون برطرف کنید که تقواتون زیر سوال نره و خزعبلاتی از این دست.




_{پ.ن: حالا فکر نکنید قضیه امر به معروفی بوده! خیییییر آنها قبول است به دیده منت، منظورم امور سلیقه ایی است و نه حلال و حرام خدا.}

این ها را اصلاح کنیم.

شما هم وقتی میرید خواستگاری انتظار دارید طرف مقابل دو هفته ایی جواب بده؟

و اگر جواب رد داد افاضه میفرمایید: شما که جوابتون منفی بود چرا اینقدر کشش دادید؟؟!

در عجبم از سبک اندیشه ی بعضی ها...

اینساید انمی!

یک مبارزه دائمی است،

با بچه حزب اللهی ها..

 با لائیک ها

 با منافقین

با متکبرها

خودپسندها

بی قید و بند ها

با ههه چیز دان ها و ...

هر روز و هر شب و در هر ساعت و لحظه

و با خود، مخفی ترین و قدرتمند ترین دشمن