أنارستان

أنارستان
بایگانی

۲۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است



پس زلیخا را خبر کردند که: آن یار دلارام تو، بار رحلت از دنیا برداشت. زلیخا چون بشنید رو به سوی یوسف تاخت و گریان شد. چون بر تابوت رسید، تابوت را در برگرفت و گفت: ای یوسف! این تویی که بدین زودی از من جدای شدی؟ این تویی که ناگاه از کنار صحبت من رها شدی؟ پس سر بر تابوتِ یوسف می زد تا بی هوش شد. سه شبان روز بیهوش افتاده بود.

* * *

چون به هوش باز آمد نوحه کردن گرفت. پس آن گه گفت: دانید که یوسف در آخر عمر و در وقت رحلت، چه گفت؟ گفتند: یوسف گفت: بار خدایا! اگر مرا در نزد تو، قدری هست، این جان مرا از من بستان در حالی که مسلمانم و به صحبت صالحان در رسان. پس زلیخا نیز همین را درخواست و گفت: بار خدایا اکنون که چنین افتاد، جان من از من بستان و به صحبت صالحان رسان و به جان و صحبت یوسف در رسان.



شور دیدارت اگر شعله به دل ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد

گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد

عقل، یکدل شده با عشق، فقط می ترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است
باش تا کار من و عقل به فردا بکشد

زخمی کینه ی من! این تو و این سینه ی من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد

حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد









۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۸:۳۶
أنارستان


- نگرانشی؟

+ اوهوم.

- واسه چی؟

+ یعنی اونجا خطری نیست که جونش رو تهدید کنه؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۵:۲۹
أنارستان



سلام


نام آشنایی که هر روز به زبان می آورم بی آنکه مخاطبی باشد.

بی آنکه مخاطبش باشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۰۱:۲۵
أنارستان

 

دردهایی هست که بیرون نمی ریزند، نمی توانی به دیگران توضیحی بدهی، دکتر برایشان نمی تواند کاری بکند ، یا هیچکسی نیست که مراعات حالت را بکند؛ تو نمی توانی به دیگران توضیح بدهی : قلبم شکسته، غرورم جریحه دار شده،‌باورهایم خرد شده و ریخته پایین . آن ها می مانند درون آدم، مثل غده ی سرطانی رشد می کنند و بخشی از توانایی تو را می گیرند،‌بخشی که برگشت ناپذیر است و قابل رویت هم نیست و چه سخت که همه ی ما این تجربه را داشته ایم ! چه سخت! چقدر سخت! و نتوانسته ایم به راننده های بداخلاق با ایما و اشاره بفهمانیم چه دردی تمام تن ما را در آغوش کشیده و چقدر این آغوش تنگ و ملال آور است.

 

 

 

(از یک وبلاگ دیگر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۶ ، ۱۵:۰۷
أنارستان


.از هر چه می‌رود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرورست

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای
من در میان جمع و دلم جای دیگرست

شب‌های بی توام شب گورست در خیال
ور بی تو بامداد کنم روز محشرست

زنهار از این امید درازت که در دلست
هیهات از این خیال محالت که در سرست



.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۲:۲۹
أنارستان