أنارستان

أنارستان
بایگانی

۲۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است


.
.
.

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
 گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

 گاهی بساط عیش خودش جور می شود
   گاهی دگر، تهیه بدستور می شود

 گه جور می شود خود آن بی مقدمه  
 گه با دو صد مقدمه ناجور می شود

 گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است      
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

 گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
.

.

.

گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

 گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود

 گاهی نفس به تیزی شمشیرمی شود
ازهرچه زندگیست دلت سیرمی شود

 گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

 کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود

.

.

.


شعر قشنگیه، برای مثل منی که زیر بار هیچ استدلالی نمیرم.

نمیدونم،

شاید هم مسکن موقت..

لطف خدا شامل حال فرستنده ش...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۳۵
أنارستان


دوست دارم پیانو یاد بگیرم و بنوازم، دوست دارم اسب سواری کنم..

دوست دارم همان ویلون قهوه ای سوخته را بخرم و بین گردن و چانه ام نگه دارم و تا قیام قیامت آرشه را بلغزانم..

دوست دارم حوزه بروم و بعد از ظهر ها کنار یک حوض پر از آب، زیر سایه درخت توت درس بخوانم...

دوست دارم کتاب هایم را تمام کنم و کلی کتاب جدید بخرم...

دوست دارم چند کبوتر در زیر پله پرورش بدهم و صبح ها با استرس جوجه هایشان که سردشان بوده شب قبل یا نه بیدار شوم..

دوست دارم گل ناز و عروس و پیچک بکارم، توی گلدان روی پله بگذارم و مانند قدیم ها بنشینم ساعت ها با آنها حرف بزنم .


دلم قناری میخواهد و سهره..

دلم... . ... ..

کیبورد!

پیانوی من باش تا بنوازم به ضرب آهنگ لغات که این سراب سرد روزی تمام خواهد شد!..

.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۲۷
أنارستان


.

به کجا برم سری را ..

که نکرده ام فدایت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۱۱
أنارستان



الهی به مستان میخانه‌ات

بعقل آفرینان دیوانه‌ات

به دردی کش لجهٔ کبریا

که آمد به شأنش فرود انّما

به درّی که عرش است او را صدف

به ساقی کوثر، به شاه نجف

به نور دل صبح خیزان عشق

ز شادی به انده گریزان عشق

به رندان سر مست آگاه دل

که هرگز نرفتند جز راه دل

به انده‌پرستان بی پا و سر

به شادی فروشان بی شور و شر

کزان خوبرو، چشم بد دور باد

غلط دور گفتم که خود کور باد

به مستان افتاده در پای خم

به مخمور با مرگ با اشتلم

بشام غریبان، به جام صبوح

کز ایشانست شام و سحر را فتوح

که خاکم گل از آب انگور کن

سرا پای من آتش طور کن

خدا را بجان خراباتیان

کزین تهمت هستیم وارهان

به میخانهٔ وحدتم راه ده

دل زنده و جان آگاه ده

که از کثرت خلق تنگ آمدم

به هر جا شدم سر به سنگ آمدم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۱۴
أنارستان


حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت

گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۰۹
أنارستان