أنارستان

أنارستان
بایگانی

 

فکر من این روزها، چطور برای پنجره ها فیلتر بسازم که گرد و غبار وارد نشه

چطور یک جنبش محیط زیستی راه بندازم که از منابع آبی و گیاهی حفاظت بشه و طی ده سال آینده خاورمیانه رو احیا کنم..

چی بخورم که از حالت خفگی رها بشم...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۲۷
أنارستان

 

 

سلام بر خواب هایی که نیمه شب ما را خبر میکنند...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۰:۵۸
أنارستان

سیستم ایمنی من منتظر بود که کرونا تموم بشه تا هنرنمایی خودشو به نمایش بذاره

دوبار سرماخوردگی در یک ماه...؟!

من برای تو یک جک هست؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۱:۳۷
أنارستان

بیا و اینبار احساساتی نشو زهرا

بیا و با هر بار دیدن تشییع شیرین ابوعاقله گریه نکن

بیا و حسرت نخور

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۴۰
أنارستان

 

 

خدایا اون زمانی که برات کاری نمیکنیم که کاری نکردیم

اون زمانی هم که فکر میکنم برای تو کاری کردیم که یعنی کاری نکردیم...

قضیه چیه؟!

 

 

ماییم و خیال دهن یار و دگر هیچ

قانع شده با نقطه ز پرگار و دگر هیچ

 

 

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۱ ، ۲۳:۰۵
أنارستان

کاش ملال انگیر بودن زندگی هم مثل میزان آلودگی هوا درجه بندی داشت و کسی فکری به حالش میکرد...

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۱ ، ۱۹:۲۵
أنارستان

سال به سال، بی نمک تر از پارسال...

 

فیلمسازان را چشده است؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۱۳:۴۸
أنارستان

دیروز رفتیم کوه 

بر اساس توصیفات، کوه معمولی و تپه مانندی بود فلذا با پوشش معمول رفتم، کم کم به جایی رسیدیم که دیگر خیلی هم تپه مانند نبود، و هر آن احساس میکردم الان است که چادر زیر پای یکیمان گیر کند و سقوط کنیم

 

به قله که رسیدیم چادرم را تا زدم و توی کوله گذاشتم که در مسیر برگشت دچار مشکل نشویم.

 

و تمام یکساعت برگشت را در حال گوش کردن به لغز های حاجیه خانم قیاس الدین گذراندم با حسن ختام خداروشکر ثمره این کوه رفتن ما هم شد کشف حجاب شما...

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۱۱:۱۷
أنارستان

بچه های مرکز

سهند

حسین

رادمهر

هم رفتن سفر..

پیش خدا

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۵۳
أنارستان

روز دهم عید خود را چگونه میگذرانید؟!

دوبار قرمه سبزی بار گذاشتم و بلحاظ سادگی حس میکنم تنها در ظرف روغن رو باز و بسته کردم...

دسترسی به این مهارت یه چیزی توو مایه های اینه که گیوم تل بتونه با چشم بسته سیب روی کله پسرکش رو بزنه.

جذابیت داستان اینجاست که ننه و ننه بزرگ یکصدا اذعان دارند که قرمه سبزی ناهار همچین تعریفی نبود.

ننه و ننه بزرگ به این نکته اشاره نمیکنند که علت پخت دوباره قرمه سبزی اینه که بعلت اختلاس و نوش جان کردن اضافه بر مازاد دو بزرگوار عده ایی گشنه موندن و برای دچار نشدن به آه دلسوختگان مجبور به پخت دوباره شدم 

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۲۴
أنارستان