أنارستان

أنارستان
بایگانی

چند روز پیش که سری به مرکز نگهداری کودکان معلول زدم بچه ها در حیاط مشغول هواخوری بودند.

۵ نفر به همراه یک پرستار

طبق معمول وسایلم رو کنار گذاشتم و نگاهی به پرونده ها انداختم

کار من در مرکز یک ساعته و شامل سه ویزیت ربع ساعته میشه. حین کار سری به حیاط زدم تا هوایی تازه کنم بچه ها در حال ور رفتن با سه چرخه های قرمز و آبی بودن.

آرشان روسری آبی رنگی به شیوه ی کابویی دور گردنش بسته بود و اصرار داشت سه چرخه قرمز رنگ سوار بشه، صالح اما سه چرخه آرشان رو میخواست و چون قدرت بدنی بیشتر داشت در کشمکش پیروز شد. 

 

آرشان کنترل عصبیش رو از دست داد و شروع کرد به خود زنی، با جیغ و داد آرشان بقیه بچه ها هم شروع به جیغ زدن کردند و فضای آرامشبخش حیاط به عرصه یک جنگ تمام عیار تبدیل شد..

 

در عرض سی ثانیه از صلح مطلق به هرج مرج مطلق رسیدیم..

من که تا اون لحظه مشغول شمردن یاکریم ها روی درخت یسر بودم با تعجب پرستار رو نگاه کردم که در تلاشی بیهوده برای آروم کردن بچه ها و انتقالشون به تخت بود

وظیفه م نبود که کاری انجام بدم اما محض کمک جلو رفتم .

از گوشه چشم دیدم که صالح کنار حوض رفت و یکی از آجرهای سنگی رو برداشت و به سمت پرستار که روی زمین در حال آروم کردن آرشان بود پرتاب کرد..

اسلوموشون رسیدن سنگ به نقطه ی هدف، بچه هایی که در مسیر سنگ بودن و پرستار که پشتش به صالح بود.

امداد الهی بود که به هیچکس آسیب نرسید .

با خوردن سنگ به زمین بقیه بچه ها هیجان زده تر رفتار صالح رو تقلید کردن...

بلبشوی رخ داده قابل توصیف نیست

مجبور شدم آرشان رو مهار کنم و داخل مرکز ببرم، مهار کردن بچه ها با درگیری ذهن و جسم و روان تکنیک های خاص خودش رو داره، در نظر بگیرید چیزی شبیه کفتر بند، یا فلکشن عمومی اندام ها برای پایین اومدن تون اسپاستیک جهت کاهش احتمال آسیب به خود یا درمانگر...در این وضعیت وقتی وارد ساختمون شدم و به محدوده ی دوربین ها رسیدم دست و پام شل شد، یک لحظه از ذهنم گذشت اگر چنین فیلمی منتشر بشه مخاطب عمومی چه برداشت و تصوری میکنه؟

رفتار خشونت آمیز کادر درمان با کودک معلول...

روی صندلی نشستم و آرشان رو رها کردم که در کش و قوس های عصبی روی ردیف صندلی ها غلت بخوره، تنها با کنترل و حمایت از سر،

بعد هم که مراقب اتاق کناری برای کمک به راهرو وارد شد کودک رو واگذار کردم و به اتاق آروم خودم برگشتم

با سیلی از بغض و اشک و نفرت و نگرانی

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۱ ، ۱۳:۴۰
أنارستان

ته تغاری هم بالاخره دانشجو شد

شنبه قراره بره کلاس

دارم فکر میکنم نیاز به یک تیم اسکورت داریم تا خیالمون از سلامتش راحت باشه...

با تصاویری که این مدت از رفتار دانشجوها در دانشگاه دیدم حقیقتا نگرانم.

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۱ ، ۱۱:۲۱
أنارستان

من بعد از شنیدن تک بیت اخیر شفیعی کدکنی دیگه اون آدم سابق نشدم..

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۰۱ ، ۱۷:۳۰
أنارستان

تاریخ انقضای یک وی پی ان خوب تا اون زمانیه که ناغافل این عبارت از میان دو لب مبارک ساطع میشه : عجب فیلترشکنیه این!

گفتن همان و از کار افتادن همان..

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۰۱ ، ۱۷:۲۲
أنارستان

خَیَالُکَ فِیْ عَیْنِیْ

وَاِسْمُک فِیْ فَمِیْ

وَذکْرُک فِیْ قَلْبی

الی اَیْنَ اَکْتُبُ

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۰۱ ، ۱۷:۰۹
أنارستان

چند خبر زرد ترند شده در گوگل رو میخوندم

در یکی از خبر ها نویسنده مقاله در رابطه با باز شدن مدارس در اول مهر مطلب توصیفی نوشته بود و از توصیف خود داده علمی استخراج...

حالا اصل مطلب چه بود؟ تاثیرات دنیای مدرن و عمدتا مجازی بر فرد گرایی افراد و خوشحالی نویسنده از تعالی جامعه بواسطه رسیدن به این نقطه!!

حالا بماند که اساسا واژه ی جامعه از ریشه جمع با فردگرایی تعارض داره

و بماند که مطلب از جنبه روانشناسانه اساسا غلطه

 

سوال اینجاست که این نوع مطالب بی اعتبار در قالب مقاله، پست، استوری خبر و ... چه تاثیراتی در ایجاد شکاف اجتماعی دارن و خیلی سوال های دیگه که ریلکسی صبح روز تعطیل با گرفتگی چهارگانه عضلات تراپز رو در دل آدم زهرمار میکنه....

 

فکر میکنم اگر فضای روشنفکری و نخبگانی جامعه در کوتاه ترین زمان ممکن اصلاح نشه در بلند مدت تلفات عمیقی برای این اصلاح متحمل میشیم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۰۱ ، ۱۱:۵۱
أنارستان

بیمار جدیدم یه دختر ده ماهه است به اسم مائده خانوم

با لب خندون و لپ های چال 

وقتی میخندید اقصی نقاط صورتش چاله چوله میشد.

تقریبا سالم بود.

از مادرش علت ارجاع رو پرسیدم گفت تاخیر رشدی داره.

از بیماری های دیگه سوال کردم شکستگی کتف رو اشاره کرد و آب مروارید!!!!

بچه اینقدری و آب مروارید آخه؟شکستگی کتف چرا؟

مامان با بغض برام توضیح میده حین تولد بد خارجش میکنن و کتفش میشکنه

میپرسم کار ماما بوده یا پزشک؟

میگه: نمیدونم خانم اینقدر کارآموز بالای سرم بود که متوجه نشدم کار کی بوده ...

حالا آب مروارید چرا؟

بخاطر نور دستگاه....

 

..................................

حالا وسط این شلوغی رسیدن به قسمت های بالای هرم مازلو یه فکری هم برای نیازهای کف نشینان هرم داشته باشید، چرا خانم ها در شرایط زایمان باید اینقدر اذیت بشن؟

جنایت کردن؟

 

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۰۱ ، ۲۰:۳۶
أنارستان

فاطمه (بیمارم) : شما خیلی خوبی، خیلی قشنگی من ازت خوشم میاد.

من: ممنون

فاطمه : چند روز پیش اومدم، یکی دیگه اینجا بود خیلی بد بود، یه شال طوسی بدریختی هم پوشیده بود(چند روز پیش روسری طوسی سرم بود)

....................................

 

پ.ن: فاطمه بیمار روان و ذهن هست

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۱ ، ۱۹:۰۱
أنارستان

امروز بچه های پزشکی دانشگاه تهران امتحان داشتن،

یک عده شون بیرون میمونن و میگن که تا بقیه هم کلاسی هامون رو آزاد نکنید امتحان نمیدیم. 

رئیس دانشگاه دو ساعتی فرصت اعتصاب و اعتراض به دانشجوها میده و همچنان قانع نمیشن..بعد از اتمام حجت رئیس امتحان رو برگزار میکنه و همه ی بچه ها سرجلسه میرن و امتحان میدن!

بعد از خروج از جلسه هم اکثریت جمعیت دانشجوهای معترض که از واقعا فکر میکردن بازداشتی در کار بوده، میبینن که بازداشتی در کار نبوده و بچه ها همون پشت مشت ها حضور داشتن

 

 

‌...................................

پ.ن: به شخصه اگه دانشجوی پزشکی بودم و امتحان داشتم از هیچ کوششی برای لغو امتحان دریغ نمیکردم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۱ ، ۲۳:۲۲
أنارستان

چند وقت پیش صوتی از یامین پور منتشر شد در ارتباط با زدن روسری ها روی چوب که من خودم بهش انتقاد کردم، بنظرم خارج از چارچوب ادب و اخلاق بود...

 

حقیقتا تصور نمیکردم اون مسئله به این سرعت رخ بده و اون حرف صورت عینی پیدا کنه فلذا باز هم عجب از گردی زمین و بازی روزگار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۱ ، ۲۲:۵۶
أنارستان