جریان شناسی جریان شناسان انقلاب 2
اینستا را باز کرده ام و طبق معمول پیج دوستان را ورق میزنم. فارغ از پست های همیشگی اکثریت قریب به اتفاق خبر دستگیری یک رقاص اینستاگرامی را استوری کرده اند و تحلیل و ایده دهی پیرامون حرفه آن خانم، علت دستگیری، باید ها و نباید ها و سایر متفرعات حاشیه ایی.
یک حدیث از امام صادق علیه السلام هم درج شده در ادامه آن من باب اینکه علت هلاک بنی اسرائیل این بود که حدود الهی را برای پایین دستان اجرا میکردند و برای بزرگان و اشراف اجرا نمیکردند!
از خدا که پنهان نیست، از شما هم چه پنهان، در بدایت امر بنده هم تحت تاثیر قرار گرفتم که چرا باید مظلومی دستگیر شود. دختر کوچکی که کار خاصی نکرده و اندکی کمرش را لرزانده چرا باید بازداشت شود و تذکر بگیرد؟
خواستم سریع اسکرین بگیرم و به خیل حامیان مظلومیت دخترک بپردازم و قد قامت استوری با اقتدا به دوستان جان، بسته و نبسته...ویرم رفت سمت و سوی وضو..
طهارت دارم؟ ندارم؟؟! چرت روزانه طهارت پیشین را زایل نموده یا با توکل بر ابقا اقدام کنم؟!
سختش نکنیم. یک آن روایت و حدیث مرا به عمق خودش برد. خب بچه های تحلیل گرمان که ختم این کارهایند و از آن ها مشرف تر در اینستا چه کسی را داریم؟! این فکر از مرحله خطور عبور نکرده سکانس های تاریخ اسلام جلو چشمانم رژه رفت که بنشین سر جایت عمو جان! مجتهد و روای و حافظش لنگ زدند و به فنا رفتند..سیف الاسلامش هلاک شد!! تو و اقربا که جای خود دارید. سبابه و شستت که افلیج نیستند، دو ضربه بر کیبورد و غور در دخمه مجازی از خیل جهادیات و عبادیاتت نمیکاهد!!!
بسم الله، رفتم ببینم چه خبر است. یکجا فکرم رفت سمت عوامل انحطاط جامعه و برایم سوال شد که کدامش اولویت دارد و آیا اینکه امام صادق علیه السلام فرموده اند علت هلاک بنی اسرائیل آن بود دلیل میشود که جامع العلل باشد؟! پس باید میسنجیدم و سرچ میکردم عوامل مختلف را تا مطمئن شوم که همین یک علت است یا این یکی از علت ها؟؟!
در مرحله بعد باید بررسی میکردم که اگر چندین علت عامل انحطاط جامعه ایی باشند کدامش اولویت و درجه اول را دارد و کدامش در مرتبه دوم و سوم و الی آخر قرار دارد. خواهشمندم که شما هم بدین منوال سرچ کنید و به خرده داده های حقیر نادان التفات ننمایید که شما را در گور اینجانب و بلعکس نمیگذارند. حاصل داده های سرچ شده بسیار و خارج از طاقت نحیف اینستاگرام بود، خلاصه ایی از قلم استاد شهید مرتضی مطهری را ضمیمه این مقدمه نمودم تا قدری برایمان روشن شود چند چندیم:
استاد مطهری در سال 1352 یعنی 42 سال پیش در سخنرانیای در روز عاشورا – که
در کتاب پانزده گفتار به چاپ رسیده است - نقش حادثه کربلا را در تحول تاریخ
اسلامی مورد تأمل و بررسی قرار میدهد. استاد در ریشهیابی علل قیام
سیدالشهداء(ع) به بیان عوامل انحطاط و سقوط جامعهای میپردازد که تنها 50
سال با انقلاب دورانساز و تاریخی رسول اکرم(ص) فاصله دارد. شهید مطهری این
عوامل و عناصر را منحصر و مختص به جامعه نوپای سال 61 هجری قمری نمیداند،
بلکه از آنها به عنوان عواملی کلی یاد میکند که بروز و ظهور آنها در هر
جامعهای و در هرعصر و زمانی، نشانه اضمحلال و فروپاشی آن جامعه به شمار
میآید.
نکته حائز اهمیت این است که این عوامل، عوامل درونی و
خانگی به حساب میآیند و زمانی تأثیر مخرب خود را به جا میگذارند که تیغ
عوامل خارجی در اسقاط یک نهضت و انقلاب کند شده است و حال دشمن خارجی برای
انحراف و استحاله و تغییر هویت آن انقلاب و نهضت به کارآیی و تأثیر عوامل
درونی دل میبندد و نقشهها و توطئههای خود را در این مسیر سمت و سو
میدهد.
اولین عنصر در این نظریهپردازی، عنصر ظلم و بیعدالتی
است: «یک امت آنگاه قابل بقاست که روابط افراد و گروهها با یکدیگر براساس
عدالت و رعایت حقوق واقعی انسانها و گروهها باشد. قانون، قانون عادلانه
باشد و عادلانه هم در میان مردم اجرا شود». (پانزده گفتار، ص 312)
عامل
دوم از دیدگاه استاد مطهری «فساد اخلاق» و نمونه عینی و شاهد زنده آن
«اندلس» اسلامی (اسپانیای فعلی) است که استعمار غرب با نقشه ترویج فساد
جنسی در آن سرزمین، جوانان مسلمان را ابتدا در بعد اخلاق و سپس اراده و
اندیشه به تباهی کشاند و در نتیجه عنصر مقاومت و ایستادگی در برابر
غارتگران جهانی را در میان ملت مسلمان اندلس تضعیف و راه را برای جدا ساختن
این عضو زنده و کارآمد از پیکر تمدن اسلامی هموار ساخت. استاد شهید در این
باره میگوید: «همین که خوب اخلاق مسلمین را فاسد کردند، هجوم آوردند و
قتل عامی از مسلمین کردند که گوستاو لوبون فرانسوی میگوید چنین فاجعهای
دنیا به خودش ندیده است.» (همان، ص 317)
سومین عنصر انحطاط و سقوط
جوامع از منظر استاد مطهری «تفرق و تشتت» است. ایشان دسیسه استعماری تجزیه
دولت بزرگ عثمانی از طریق تحریک تعصبات نژادی عربها بر ضد ترکها و سپس
بلعیده شدن این قطعات جدا شده را نمونه آشکاری از تأثیر تفرقهافکنی
استعمارگران در میان مسلمانان دانسته و هشدار میدهند که ملتهای مسلمان به
هوش باشند، فریب دایههای دلسوزتر از مادر را نخورند و خود بر آتش
تفرقههای قومی و مذهبی که دشمنان اسلام برافروختهاند نفت حقد و کینه
نپاشند: «محققین امروز به این مطلب پی بردهاند که بسیاری از حوادثی که در
دنیای اسلام بعد از جنگهای صلیبی رخ داده، به تحریک همان صلیبیها بوده که
وقتی از مواجهه رو در رو مأیوس شدند، با اختلاف ایجاد کردنها و با شعارهای
محرک نژادی در پی اهداف خود بودند» (همان، ص 319).
چهارمین و آخرین
عاملی که استاد شهید آن را زمینهساز اضمحلال و تباهی جوامع معرفی میکنند
«ترک امر به معروف و نهی از منکر» است. این عامل،همان نظارت و نقد فردی و
جمعی است که ضامن عدم تحقق یا تضعیف عوامل سه گانه پیشین میباشد. استاد
مطهری در باب نقش و کارکرد «امر به معروف و نهی از منکر» میگوید: «یک
جریانی لازم است بیاید اصلاح کند. اگر اخلاق فاسد شد، امر به معروف و نهی
از منکر بشتابد برای اصلاح اخلاق. اگر عدالت و مساوات از بین رفت، امر به
معروف و نهی از منکر بشتابد برای اصلاح مفاسدی که از این راه پیدا شده.
تفرق و تشتت پیدا شد، باز امر به معروف و نهی از منکر بشتابد و به جای تفرق
از نو وحدت را ایجاد کند» (همان، ص 322).