لا یضرکم
بنویس که مغزت منهدم نشود. برای هزارمین بار بلند شو.
هزار یک نمثیل است که تخفیف شده. جنایتکار جنگی نامبر تن درون لایه های نفوذ ناپذیر شهری پنهان است. موانع شناسایی فول! ماموریت غیر قابل انجام.
طباخی انگلیس روحانیون را گرد آورده، نذری ماه حرام افضل اعمال است، از جان هم عزیزتر، جان ملت ایران فدای نذورات انگلیسی.
خریت را پایانی نیست، مانند دامنه اعداد حسابی، حساب کن حالا تا کجا میتوان خر بود. برنامه فرهنگی میخواهد، خب به من چه! برو بمیر. آن موقع که من میگفتم کدام گوری بودی؟
نبودم!
من هم نیستم! نمیخوام باشم..
چرا؟
به تو چه؟
خب یعنی ما هم برویم؟؟
ابله، آن موقع نبودی، الان هم نمیخواهی باشی؟...آن موقع ترازت خودت بودی! الان منم؟
..
لابضرکم شیئا"
..
حالا که تنهاییم میشود این صورت ها را هم برداری که عمقش را بفهمیم بلکم از ترس قالب تهی شد و رها شدیم از قفس.
نفس! دم و بازدم؟.........نه........نفس
همانکه هیچکس نمیشناسدش و با وجود دایره ی گسترده ی افاضات صدا سیما این یکی را عمرا" کار کرده باشد.
میشناسی؟ نه داداش!