کانورسیشن
من: میشه اینقدر ناله نکنی و رضا باشی به تقدیرت؟
خودم: آخه کییییی پنجشنبه ی پاره وقت بین التعطیلین رو میره سر کار!؟ کییییییییی؟
من: تو باید خودت رو با شرایط کار سخت و منظم وفق بدی، مگه شهدا چیکار میکردن؟
خودم: کار سخت و منظم که سودش میره توو جیب یه آدم ...!
من: تو داری به کلی بیمار کمک میکنی.
خودم: دارم به یه سیستم بیمار کمک میکنم، تو خودت که این اوضاع بروکراسی رو قبول نداشتی!
من: میخوای دست روو دست بذاری و هیچ کاری نکنی؟!
خودم: نه! اما از این وضع مزخرف هم خسته شدم..
من: به نظرم که تو زیادی راحت طلبی.
خودم: راحت طلب؟؟؟؟ تو هم اگه بودی سر ماه حقوق نمیگرفتی الان اعصابت مثل من بود! تازه من یکماهه اومدم، همکارای دیگه سه ماهه حقوق نگرفتن!
من:خب چرا نمیری به رئیست بگی؟
خودم: گفتم! حتی به مسئول استانی هم گفتن، اونا میگن که بودجه از دولت نرسیده.
من: عجب!!!
من: الان چیکار میخوای بکنی؟
خودم: چه میدونم، صلوات هدیه کنم به جناب میکائیل!
خودم: خیر سرم میخواستم برم سرکار تا حساب هام رو پاک کنم آماده بشم واسه ی...
من: فک کردی به این آسونیاست؟ تا جیگرت سیاه نشه نمیشه...تازه با این اخلاق گندت عمرا"
خودم:...