یاالله...
پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۳۶ ق.ظ
خواستم دوباره کلی کاغذ پاره سیاه کنم و قلم فرسایی ادیبانه...شما بخونید جاهلانه...اما حوصله ش نیست، حالش نیست.گور بابای کار فرهنگی...
لطفا" کسی نگه جبهه داخلی و فلان و بهمان...همشو قبول دارم...ولی سخته...خارج از ظرفیت منه...
با کمال پوزش دارم میترکم...
دارم نابود میشم..
دوستان...یه موقع دیدید ما شدیم همونایی که روز عاشورا توو خونه هاشون داشتن واسه رضای خدا گندم آرد میکردنا....یه موقع دیدید ما شدیم همونایی که موقع دفاع از عمه سادات داشتن کار فرهنگی میکردنا....
میدونم..
قضیه باریک تر از مو...لبه ی شمشیر و سایر موارده...
فقط اینکه خدا...امشب بدجوری منو سوزوندی...
خودت مافات باش...
نوکرت نیستم..نوکرم کن..
۹۴/۱۰/۰۳